یه چیزی یادم افتاد... تحملم کنید!
امروز تو جلسه هم بحثش شد. کانون یه لوگو لازم داره. یه طرح قشنگ!
من تا حدی می تونم پیگیری کنم اما قول مردونه نمی دم، نمی تونم بدم!
فکر کنم از قدیم الایام وارد کردن ساز به دانشگاه سخت بوده که هیچی، بد ترم شده!
داشتم فکر می کردم که می تونیم یه سری کارت واسه اعضای کانون درست کنیم که هم لوگو داشته باشه و هم یه امضایی، چیزی.. هر چیزی!
که بگه "آقا جون من عضو کانون موسیقیم و هرموقع لازم باشه می خوام سازمو بیارم دانشگاه!"
من خودم هم می خواستم سنتورمو بیارم کوک کنم و از این حرفا...
آخه بحث یکی دو بار هم که نیست؟!
تمرینه، هر چی که هست نمی دونم!
آقای فرازنده مهر فایده ای داره آقای پور امینی امضا کنند؟
شب همگی خوش
طی جلسه ای که امروز داشتیم که چند نفر از بچه های پر انرژی کانون تئاتر هم بودن ، قرار شد که بانوان محترم کانون ما هم گروه خودشون رو تشکیل بدن و شروع به فعالیت کنن .
منتحا چون کسی از خانوم ها مسئولیت سرپرستی گروه رو به عهده نگرفت ( حداقل تا این لحظه که من دارم این پست رو می نویسم ) طی همفکری بچه ها مسئولیت این کار به من واگذار شد .
حالا ۲ تا چیز این وسط فقط برای من تعریف شده تا این لحظه راجع به این گروه ، اولیش اینه که توی این گروه ما نوازنده ی پیانو داریم ( البته من تا حالا هیچ حرف تخصصی راجع به این کار با نوازنده های پیانو نزدم)
دومیش هم اینکه من اصلا نمی دونم که توی خانم ها نوازنده ی چه ساز هایی هست .
در آخر هم اینکه تقاضا دارم از خانوم ها که حداقل یه کمک کنن به من که این ۲ تا مسئله بالا برای من حل بشه
.
ممنون
پ.ن ۱ : منظور از نوازنده های پیانو کسایی بود که پیانوی ایرانی کار کردن ، به من گفته شده که ۲ نفر هستن توی کانون ، ولی من هنوز نمی شناسمشون دقیق !
پ.ن ۲ : هر جایی اگه احساس کردین که من به درد این کار نمی خورم و تخصصش رو ندارم یا اگه دوست ندارین من سرپرست گروه باشم لطفا بگین ، اصلا اشکال نداره از نظر من.
بازم من منتظر پی گیری شما هستم.
نامه تمام...
به نام خدایی که باران را آفرید تا سرزمین عاشقان آتش نگیرد
سلام دوستان!
امروز روز آخری بود که به دانشگاه می آمدم و خدا شاهده تمام ذوق و شوقم واسه جلسه و اجرای ساعت 3.30 بود! فیزیک 2 و مبانی کامپیوتر می خوام چیکار وقتی کانونی به این ماهی داریم؟! (این دو درسو می افتم، من می دونم..!)
در هر صورت امروز که جلسه داشتیم هیچی، خیلی هم خوش گذشت! جمعمون بسیار صمیمی بود
خیلی خوب شد قبل از تعطیلات همو دیدیم!
آقا پوریا که ساز می زدنند و واقعا آدم دلش نمی اومد بگه "تمام"!
و من چهل دقیقه تحت شوک بودم چون با سازشون آهنگی رو از متالیکا زدند که من خیلی دوست دارم!
So close, no matter how far
couldn't be much more from the heart...
باشه باسه!
در هر صورت جلسه خوبی بود، تصمیم های خوبی گرفته شد و انشاا... همکاری ها در تعطیلات هم ادامه خواهد داشت!
بعد از جلسه هم با دو تا از یاران محترم ( آقایون آبتین و نریمان) به تالار مولوی رفتیم تا اجرای آقا پوریا رو ببینیم. متاسفانه اسم دوست جدیدمون رو فراموش کردم، اما تنبک زدنشون واقعا عالی بود و با تمام وجود ازشون ممنونم! مرسیییی!
(وقتی اینگونه نوازندگان رو می بینم به خودم می گم "خاک عالم، به خودت می گی هنرمند؟؟" کار جفتشون عالی بود)
فیلم اجرا رو هم گرفتیم و در اختیار کانون خواهیم گذاشت!
حالا اصلا من چرا اینجام و دارم می نویسم؟
اولا که اجازه ی نوشتن گرفتم
ثانیا، من فردا مسافرم (تازه امتحان رانندگی هم دارم!!) و تنها از طریق ای میل می تونید پیدام کنید! پس من مجددا ای میلم رو می نویسم و با قلبی پر از بهترین آرزو ها برای همه ی همه ی همتون شما رو به آخرین روز های زمستان می سپارم
mansourimahsa@yahoo.it
و حتما حتما it. بذارید!
چیزی نمونده نقاشی بهار کامل بشه... بهترین شاهکار گیتی بر تمامی شما عزیزان مبارک
و به قول ایتالیایی ها Arrivederci
مهسا
من سه شنبه ساعت 3:30 تالار مولوی اجرا دارم .
اگه واقعا کلاس نداشتین و شرایطش بود بیاین.
منتظرتون هستم.
یا حق...
درود...
با توجه به پست قبلی که ظاهرا تعدادی از بچه ها موافق بودن به گذاشتن جلسه و صحبت در مورد ایده های مختلف و همفکری کردن و از همه مهمتر بحث درباره نشریه .
و اینکه سه شنبه آخرین روزیه که بچه ها دانشگاه هستند ، این جلسه غیر رسمی ما روز سه شنبه ساعت ۱۲ الی هروقت بچه ها موندن توی همون اتاق همیشگی که بوی رنگ می ده برگذار می شه .
تبصره : من هر چیزی به ذهنم رسید رو گفتم ، اگه فکر می کنید چیزی جا مونده ممنون می شم توی نظرات اضافه کنید .
تبصره ۲ : کلا هر چیزی به ذهنتون می رسه حتی اگه موافقین هم بگین لطفا ، بدون نظر نذارین بمونه ، اینجوری حداقل احساس می کنم می خونید پست ها رو ...ممنون
نامه تمام.
توجه : سه شنبه ساعت ۱۲ الی ۱ بچه های کانون فیلم جلسه دارن و اینکه من هم
سه شنبه حدود ساعت ۳ به بعد داخل تالار مولوی اجرا دارم . بهتره به فکر یه زمان دیگه ای باشیم ، که در اونصورت همه باید یکی از کلاس هامون رو نریم...
اضافهشده توسطِ فربد:
آخرین جلسهیِ سالِ 91 رو سهشنبه، ساعتِ 2 تا 3:10 برگزار میکنیم.
12 تا 2 کانونِ تئاتر جلسهیِ نمایشنامهخوانی داره (که پیشنهاد میکنم برایِ آشناییِ بیشتر با کانونِ تئاتر در اون شرکت کنین) و ساعتِ 3:30 تا 5:30اینها هم جشنِ نوروزه که در تالارِ مولوی توسطِ انجمن علمیِ برق برگزار میشه که پوریا امیدی در دو پارت دو اجرایِ کوتاه در اون خواهد داشت، و وقتی از دبیرِ انجمن پرسیدم که آیا شرکت در این جشن برایِ عموم آزاد است یا خیر این پاسخ رو گرفتم (نقلِ به عین):
"صددرصد آزاده و بسیار بسیار خوشحال میشیم که خودتون و دوستانتون تشریف بیارین."
به دوستانِ علاقهمند و خسته از یکونیم نیمسالِ تحصیلی پیشنهاد میکنم شرکت کنن و کارِ خوبِ پوریا رو هم ببینن.
سه محورِ اصلی خواهد داشت صحبتهامون به ترتیبِ اولویت تو این آخرین جلسه:
1. کنسرت ها
2. نشریه
3. آراییدنِ اتاقِ کانون
1) 11 نفر از اعضاء، خودِ موسیقاییشون رو در پست ها معرفی کردن؛ و اندازهیِ کافی در موردِ امکانات و شرایطِ کنسرتها و اجراها صحبت شده. وقتشه تصمیمتون رو بگیرین و با هم هماهنگ بشین، تعطیلات فرصتِ خوبیه برای تمرینها و آمادهشدن برایِ کنسرتهایِ اونورِ سال. به تجربه هم بگم که اگه از زمانِ تعطیلاتِ فروردین استفاده نکنین، بعیده که اجراتون برایِ بهارِ 92 آماده بشه.
تاکید میکنم که ترمِ امسال کوتاهتره: هفتهیِ دومِ خرداد امتحانها شروع میشن: آخرایِ اردیبهشت و روزهایِ اولِ خرداد رو آخرین مهلتِ اجرا در نظر بگیرین، در خوشبینانهترین حالت.
این نکتهیِ کمککننده رو هم بگم که، برایِ گروهها و اجراهاتون میتونن از کسایی که دانشجویِ این دانشگاه نیستن هم، با هماهنگی، استفاده کنین.
بسیار مایلم که برایِ بهارِ اِمسال چند اجرا داشته باشیم که این اتفاق کانونمون رو بسیار مرئیتر از چیزی که الآن هست میکنه.
خودِ من سعی دارم که کنسرتی رو برایِ اواخرِ اردیبهشت آماده کنم.
آبتین غلامپور هم قولِ کنسرتی رو برایِ اونورِ سال داده.
عجله کنین، تصمیم بگیرین، و تمرینها رو شروع کنین!
2) حداقل دو نفر در بینِ اعضامون میشناسم که تجربهِ خوب و قوی ای در کارِ نشریه دارن. وقتشه مدیر مسئول، صاحب امتیاز و سردبیرِ نشریه رو مشخص کنیم یا دستِ کم در موردشون صحبت کنیم، شرح و تقسیمِ وظایف کنیم، و سایر چیزهایی که بچههایِ اهلِ فن بهتر میدونن. تصورم اینه که تو تعطیلات، کسایی که به کار در نشریه علاقهمندن، میتونن کارهایِ خوبی بکنن یا حداقل طرحهاش رو بریزن؛ از نوشتنِ مقاله و گردآوری و ترجمه بگیرین، تا چیزهایِ غیرِ روتینتر.
3) مشخصه!: چطور تزئین و "کانون موسیقیای" کنیم اتاقمون رو؟ بهش فکر کنین. تو خودِ جلسه اونهایی که تا همین الآن به ذهنمون رسیده رو مطرح میکنیم. فکر کنیم و ذوق و خلاقیت به خرج بدیم.
تصورِ پرادعایی از این کانون دارم؛ به سمتِ بالفعل کردنش بریم.
لبخند.
بچه ها نظرتون درباره اینکه یه جلسه حظوری این هفته بزاریم چیه ؟
توضیه اینکه توی این جلسه تقریبا کار خاصی قرار نیست انجام بدیم و فقط بهتره یه جلسه به عنوان آخرین جلسه سال ۱۳۹۱ داشته باشیم و بچه هایی که توی این مدت کارهایی که کردن رو بگن یا اگه فکرهای جدید به ذهنشون رسیده مطرح کنن.
پ.ن ۱ : این پست فقط جهت یک نظرسنجی نوشته شده و در نهایت تصمیم گیرنده همه بچه ها هستند.
پ.ن۲ : راجع به روز و ساعت جلسه بعدا دوباره نظرسنجی می شه.
متولدِ تیرِ 72
دانشجوی ریاضی محض
حدودِ سه سال و نیم به شاگردیِ حمیدِ قنبری و ارژنگِ کامکار تنبک نواختم. سه سال پیانو زدم و دو سال بیس. آشنایی نسبی با گیتار و تئوریِ موسیقی دارم. بیشتر علاقه مندم که در سبکهای راک، جز یا جز-فیوژن کار کنم. حدود دو سال در گروههای مختلف ساز زدم. در حالِ حاضر تعدادی ایده برای اجرا در ذهن دارم که جای یک پرکاشِنیست ترجیحا سازهای هندی یا اسپانیایی خالیست!
درود بر همگی!
نریمان اسعدی، ورودی 89 مدیریت صنعتی
میشه گفت سال 83 شروع زندگی موسیقایی من بود، تمبک را پیش استاد امیر صمدی آموختم
و چند سالی به نواختن این ساز پرداختم و علاوه بر آن با سازهای کوبه ای دیگر از جمله: دف(نزد استاد بیژن کامکار)، دهل، دمام ، جیم بی و .... آشنا شدم و به اسم نوازنده سازهای کوبه ای شناخته شدم.
چندین کنسرت به همراه گروه بزرگ آموزشگاه موسیقی پارس داشتم (120 نفری تقریبا!)که سال 87، 89 و 90 در تالار وحدت بود.( در این کنسرت ها می تونم به تکنوازی تمبک، ضرب زورخانه و نواختن تیمپانی، دمام و جیم بی اشاره کنم)
تعداد زیادی کنسرت هم در داخل آموزشگاه داشتم که گروه نوازی و همراهی با سازهای تار و سنتور و گروه های کلاسیک و ....
البته 2 سال هم هست که عود (بربت) رو پیش استاد محمد فیروزی یاد می گیرم.
خیلی دوست دارم یه گروه خوب و مشتی با بچه های کانون داشته باشیم و همچنین به آموختن تئوری موسیقی و موسیقی ایرانی کلا علاقه دارم ، خوب...
سوال؟ سوال؟ سوال؟ ( به قول یکی ا استادا!)
دمه همتون گرم! ایشالا بتونیم قدر موسیقی غنی کشورمون بدونیم و تو دانشگاه هم این رو یاد بدیم به همه، به امید پیشرفت هر چه سریع تر کانون.
سلام، امیرحسین موسوی هستم. ورودی 90. نرمافزار.
خوشحالم که کانون با چنین ذهنیتی شکل گرفته.
تجارب موسیقیایی:
4 سال است که درام میزنم. 1 سال با استاد پیروانی کار کردم و بعدش با n تا گروه مختلف ساز زدم.
البته چون سبک مورد علاقم و سبک نوازندگیم متال هست، تجربهی آن چنانی ای در اجرا ندارم.
چند وقتی هم هست که با یک گروه و به صورت منسجم در سبک راک کار میکنم.
" تا اینجاش که زیاد به کار نمیاد! "
3 سال هست که موازی با درام نوازی به موسیقی الکترونیک روی آوردم و هم اکنون نوازندهی ماهر کامپیوتر به حساب میام!
2 سال هست که یک عدد گیتار الکتریک خریدم و تا حدی به صورت خود آموز یاد گرفتم. البته گیتار کلاسیک هم در حد آکورد میزنم.
1 سال هم به فراگیری آواز نزد استاد شمس نیکنام پرداختم.
پس از اینکه یاد گرفتم که چگونه میتوان به وسیلهی کامپیوتر صداهای درون مغزم را برای دیگران نیز قابل شنیدن کنم به آهنگ سازی (نه به طور آکادمیک) پرداختم و بیش تر ساعات بیداری را به اینکار اختصاص می دم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
آرزوها و برنامه ها:
گوش دادن به موسیقی در لحظات بدون موسیقی آرزوی من است و در حین گوش دادن به آن به آرزویی فکر نمیکنم!
در فکر این هستم که با همکاری دوستان بتوانیم سری کنسرتهای پاپ را که شامل قطعات معروف و کارهای خودم هست رو اجرا کنیم.
-------------------------------------------------------------------------------------------------
علاقهمندی در زمینهی همکاری:
اگر در موزیک های اجرایی خود احساس کمبود ساز کردید (آقایان و بانوان) می تونیم به صورت الکترونیک براش یه کارایی بکنیم.
اگه اجازه دادن که تو دانشگاه درام بیاریم، می تونم برای گروه درام بزنم.
در زمینهی آواز هم حاضر به همکاری عستم.
در بخش خدمات و آمادهسازی سالن برای کنسرت هم دوست دارم کمک کنم.
برای تنظیم قطعات نیز دوست دارم فعالیت کنم.
در زمینه ی کارگاهها به برگزاری کارگاه موسیقی الکترونیک می عندیشم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
در نهایت درخواست کلاس های آموزشی و کارگاه ها را دارم.
کافیه؟
به امید دیدار
با سلام به همه ی دوستان!
مهسا منصوری هستم و سال 1994 در ایتالیا به دنیا آمدم، و در 2012 به یکی از بزرگترین آرزوهایم رسیدم، که چیزی نبود جز خواندن شیمی محض در این دانشگاه.
قبل از آمدنم به ایران چون اونجا موسیقی اجباری بود به مدت پنج سال در دبستان فلوت کار کردم و دو سال در راهنمایی پیانو زدم (البته اصلا اصلا اصلا در پیانو زدن استعداد نداشتم! و ندارم)
از بچگی عاشق موسیقی بودم و پس از زمان زیادی سبک مورد علاقه ام رو پیدا کردم.
من شیفته ی soundtrack های فیلم ها هستم و کارهای composer های زیادی رو دنبال می کنم.
عاشق فضا سازی اینجور آهنگ ها هستم، حتما یه سر به گروه Two Steps From Hell بزنید!
ترک مورد علاقه ام هم Nero از Two Steps From Hell می باشد.
دبیرستانم رو که در ایران شروع کردم با استادی علی انصاری که خودشون شاگرد آقای کامکار بودند به سنتور زدن پرداختم، و تا سال خوف آور پیش دانشگاهی بیشتر قطعات استاد خودم رو کار کردم و البته چند قطعه آقای کامکار.
خیییییییلی دوست دارم تو کانونمون انقدر فعالیت کنیم تا کف همه ببره!
راستش برای اجرا ساخته نشده ام اما هر کاری از دستم بر بیاد با کمال میل انجام می دم.
از انخاب قطعات گرفته تا وصل کردن سیم و نور پردازی!
ایده ها زیاد اند و زمان کم! پیشاپیش از شما، خانواده هنری جدیدم تشکر می کنم!
سلام،
سارا صادقی هستم.
متولد خرداد 72
ورودی 90 اقتصاد بازرگانی
از اول یا دوم راهنمایی پیانو رو شروع کردم. از بچگی عاشق صدای پیانو بودم و با کاست های فریبرز لاچینی ( پاییز طلایی) و قطعه های جواد معروفی و... بزرگ شدم. کلا عاشق موسیقی ایرانی هستم از همه نوع!
اول با شیوه ی کلاسیک شروع کردم ولی چون علاقه ی زیادی نداشتم و به سختی ارتباط برقرار میکردم یه مدت رها کردم. تا اینکه 3-4 سال پیش شاگرد سامان احتشامی شدم. بیشتر قطعه های خود آقای احتشامی و آقای روحانی و خیلی از قطعه های قدیمی یا جدید ایرانی رو پیش ایشون کار کردم.( تعریف از خود نباشه استعدادم بد نیس ولی انگیزه ام کمه یه خرده! )
من از پیانو و موسیقی تقریبا فقط نوازندگی میدونم و صرفا دلم میخواد تو همین زمینه ی نوازندگی همکاری کنم با انجمن.
راستی توی 2 تا رسیتال پیانو هم شرکت کردم که بیشتر جنبه آموزشی داشتن.
خیلی دوس دارم هر کاری از دستم بر میاد برای داشتن برنامه های جالب تو دانشگاه انجام بدم.
مرسی که خوندین :)
آبتین نریمانی
متولد ۱۶ مرداد ۱۳۶۸
ورودی ۸۷ فیزیک (البته حدود ۸ ماهه که فارغ التحصیل شدم)
نحوه ی علاقه مند شدن من به موسیقی، به دوران کودکی من برمی گرده. پدر من سنتور میزدند به همین دلیل صدای سنتور را از بچگی شنیدم و به صدای آن علاقه ی زیادی دارم. حدود ۱۴ سالم که بود شروع به یادگیری کیبورد کردم اما بعد از مدتی آن را رها کردم. در خانه ی ما کاست هایی از خوانندگان قدیمی و معاصر موجود بود. در این میان صدای استاد محمد رضا شجریان من رو مجذوب خودش کرد (صدایی که من رو به سمت موسیقی کلاسیک ایرانی کشوند). از ۱۹ سالگی (زمان ورود به دانشگاه) شروع به جمع آوری آثار استاد شجریان کردم و حدود ۲ سال این آثار را با دقت گوش دادم. به همین دلیل با آهنگسازان و نوازندگان متعددی آشنا شدم. پشت هر CD اطلاعاتی در مورد داخل آن نوشته شده بود که شامل دستگاه و نام گوشه ها میشد. به خاطر گوش دادن بیش از اندازه و سر درآوردن از رابطه ی بین موسیقی و آنچه پشت جلد CD نوشته شده بود، توانستم اندکی با دستگاه های موسیقی ایرانی فقط به صورت گوشی آشنا بشم.
در این میان سنتور استاد فرامرز پایور و پرویز مشکاتیان مرا علاقه مند کرد که ساز سنتور را برای یادگیری انتخاب کنم.
تابستان ۱۳۸۹ فراگیری سنتور را نزد استاد پشنگ کامکار شروع کردم و تا تابستان ۱۳۹۱ بدون وقفه ادامه دادم. به دلایلی ۶ ماه نتوستم کلاس برم اما خودم تمرین میکردم و قصد دارم از بهار سال جاری دوباره کلاس رفتن را شروع کنم. (به طور مفید ۲ سال و نیم کار کردم)
از سبک نوازندگی استاد فرامرز پایور بسیار لذت میبرم. به کارهای قدما علاقه مندم و دوست دارم بیشتر با آنها و سبک نوازندگیشان آشنا شوم. قصد دارم ردیف آوازی هم یاد بگیرم. به ردیف موسیقی ایرانی، بداهه نوازی، تاریخچه ی موسیقی و سازشناسی علاقه مندم.
متاسفانه تئوری موسیقی خیلی کم میدونم و مشتاقم هرچه زودتر این خلا را برطرف کنم.
اخیرا به موسیقی کلاسیک علاقه پیدا کردم و قصد دارم چیزهای زیادی در موردش بدونم.
دستگاه ها و آوازهایی که کارکردم (البته در حد مقدماتی): شور، ابوعطا، بیات ترک، افشاری، دشتی، سه گاه، همایون، بیات اصفهان
چهارمضراب، پیش درآمد، رنگ و تصنیف هم کار کردم. (در حد مقدماتی)
با سنتور ۹ خرک کار می کنم.
همراه با ساز کوبه ای ساز نزده ام و علاقه مندم با کسی که ساز کوبه ای کار کرده، ساز بزنم.
از هر گونه همکاری (در حد دانشی که از موسیقی دارم) با دوستان استقبال میکنم.
پ. ن. : دیدم همه در مورد خودشون کلی نوشتن من هم علاقه مند شدم چیزای بیشتری اضافه کنم
در جلسهای که گذشت، قرار بر این شد که، بچهها شخصیتِ موسیقاییِ همدیگر رو بهتر بشناسن، که بهتر بتونن طرحِ برنامهیِ اجرای کنسرت بریزن و بر حسبِ سبک و علاقهمندی هاشون همدیگر رو پیدا کنن و "گروهِش" ( = ایجادِ گروه ) کنن.
برایِ این منظور، تصمیم گرفته شد که هر کس پُستی بنویسه، و هویتِ موسیقاییش رو بر ملا کنه: از سوابق و زندگیِ موسیقاییش بگه به طورِ کلی؛ اجرایی و تحصیلی، نوازندهگی و دانشِ موسیقی.
جزئیتر؛ دلش خواست از اساتیدش بگه (مثلن اینکه دو نفر ببینن که شاگردِ یه استادِ مشترک بودن، شاید به اینکه تصمیم بگیرن که بخوان با هم کار کنن کمک کنه)، از تجربههایِ اجراییش. از سبکهایی که کار کرده، تازه آغاز به کار کردن کرده. سازهایی که زده و یا میزنه و میزانِ تجربهای که در هر کدوم داره.
اگر آواز کار کرده، به تفصیل در موردش بگه؛ کلاسیک، سنتی، پاپ؛ به هر میزان.
از هر گونه سرپرستی کردنِ گروه (با تعریفِ "بیشتر از یک نفر") بگه.
از دانشِ موسیقیش بگه؛ از تئوریِ موسیقی و سلفژ و دیکتهنت گرفته تا مباحثِ آهنگسازی (آکوردشناسی، هارمونی، کنترپوان، فرم، آنالیز، ارکستراسیون و...)، نرمافزار و موسیقیِ الکترونیک، موسیقیِ ایرانی و سنتی و ردیفشناسی، موسیقیِ محلی و فولکلر، موسیقیِ فلامِنکو، راک، جَز، کانتری، مینیمالیست، تلفیقی و غیره. هر سبکی، در هر سطحی.
از تجربههایِ آموزشیش بگه؛ خواه در موسسهای بوده باشه خواه به صورتِ خصوصی.
از کاری که دلش میخواد در زمینهیِ موسیقی انجام بده بگه؛ به عنوانِ معمولیترین مثالهاش کار گروهی، تکنوازی، کارِ تلفیقی؛ به عنوانِ مثالهایِ غایتگونهتر، آهنگسازی و آفرینشِ اثر؛ اجرایِ کارهایِ خود، انتشارشون. حرفهایِ بزرگ بزنه؛ از آرمانهاش بگه. حرفهایِ کوچیکتر هم بزنه؛ به مثابهِ سکویی شدنی برای شدنیتر شدنِ بزرگترهاش.
.
خلاصه، هر کس آزاده به هر میزان که میخواد هستیِ موسیقاییش رو اینجا رونمایی کنه؛ و مشخصن هر چه قدر بیشتر و بهتر این کار رو بکنه، احتمالِ اینکه اتفاقهایِ خوب بیشتر بیافته بیشتر میشه.
آدمها معمولن چیزِ مرئی رو میبینن؛ شاید این کانون یکی از جاهایِ خوبی باشه که توش بتونین جنبههایِ نامرئیِ وجودتون رو که به هر طریق به موسیقی مربوط میشه مرئی کنید.
مرئی بودن بهتر از نامرئی بودنه؛ به من اعتماد کنید.
پ.ن: ظرفِ چند ساعتِ دیگه امکانِ پستتوشتن رو در اختیارِ اعضایی که جلسهیِ سهشنبه حضور داشتن قرار میدم.
اضافه-شده: دعوتنامه ها رو فرستادم؛ هر کسی که جلسه ی سه شنبه اومده و اسمش رو نوشته ولی ایمیل واسش نیومده حتمن اطلاع بده.
سهشنبه، ساعتِ 12 تا 1، جلسهیِ بزرگی خواهیم داشت در اتاقِ جلساتِ امور فرهنگی، که درِش گروههایی رو مشخص میکنیم و برنامهیِ کنسرتشون رو تدوین میکنیم؛ و زمانی رو هم برایِ تمرینشون در کانون اختصاص میدیم.
جدایِ از کنسرت، گروههایی رو هم نیازمندیم برایِ برنامههای کوچیکترِ مناسبتی؛ از جشنهایِ فارغالتحصیلیِ انجمنعلمیها بگیرین تا بزرگداشتها و از این دست.
گروههایِ بانوان و گروههایِ آقایان.
.
جلسهی مهمییه؛ به این خاطر که تکلیفِ کنسرتهایِ بهارِ درحالِاومدن مشخص میشه. توصیهام به کسایی که میخوان در دانشگاه اجرایی داشته باشن و میخوان از فرصت و در واقع "سِن" ای که کانونِ موسیقی براشون فراهم میکنه استفاده کنن، اینه که تو این جلسه شرکت کنن.
از سایرِ علاقهمندهایِ فرمپرکرده هم ایمِیلَن دعوت خواهم کرد.
به دوستانتون اطلاع بدین، و نگرانِ سطحِ نوازندهگی یا دانشِ موسیقیتون هم نباشین؛ برایِ هر سطحی هم نیاز هست، هم "پله".
فردا، دوشنبه، ساعتِ 11:45، از سرِ ذوق، قراره چند نفر دورِ هم جمع شیم، و اولین-بهرهداریِ موسیقایی کنیم از اتاقِ کانون؛ "ساز بزنیم".
هر که آید، خوش آید، خوشی آرد.
امروز ساعتِ 11 همدیگرو در امورِ فرهنگی ملاقات کردیم، و بلافاصله واردِ عمل شدیم.
اول که با یه "اتاق، اعضاء. اعضاء، اتاق" اعضا رو به اتاق و برعکس معرفی کردم، و بعدتر، شروع کردیم به غبار زدایی از جسم و روحِ اتاق. البته با پارچه و شیشهشوی و طِیگونه و این داستانها.
بعدتر هم که خودِ من یه در جستوجویِ کامپیوترِ ازدسترفته (گمشده؛ به معنایِ واقعی) در سطحِ کلِ ساختمونِ امور فرهنگی داشتم که نهایتن موفقیتآمیز بود و نامبرده به زودی تا آغوشِ خانوادهاش حمل میشه.
دیگه، قسمتِ مهمِ دیگه اینه که در موردِ چیدمانِ وسایل و استفاده از فضا صحبت کردیم، اینکه چه قسمتهایی از اتاق برای ما - کانونِ موسیقی - باشه و چه قسمتی برایِ کانونِ تئاتر و چه قسمتایی برایِ هر دو، و کلی ایده در موردِ اتاق و چیزهایی که کلن نیاز داریم.
فکرایِ خوبِ دیگهای هم مطرح شد که به تدریج و دونهدونه تو وبلاگ مطرحشون میکنم و در موردشون حرف میزنیم.
.
من شنبه با خانم رهبری (دبیرِ کانونِ تئاتر) قرارِ ملاقاتی دارم و میخواهیم که در موردِ تقسیم و تخصیصِ فضا-زمانِ اتاق صحبت کنیم، و همینطور کیفیتِ چگونگیِ باهمبودنها و باهمنبودنها. من چیزهایی که با کسایی که امروز بودن در موردشون به توافق رسیدیم رو انتقال میدم و سعی میکنم که در موردِ اینها، با خانمِ رهبری به اتفاقِ نظر برسیم.
از بچههایِ امروز کسی اگه بتونه شنبه تو این ملاقاتِ من و خانمِ رهبری حضور داشته باشه و همراهیم کنه، خیلیخوب میشه.
بهتر میبود که اعضایِ بیشتری از کانون امروز میبودن و در موردِ این تخصیص نظر میدادن.
.
اسامیِ اعضایی که امروز اومدن و تو این فعالیت حضور داشتن به این شرحه:
فرزانه فتاحی
پوریا امیدی
نریمان اسعدی
امیر سلیمی
امیرحسین موسوی
آبتین نریمانی
آقایِ میرسعیدی اعلام کرده بودن تو نظراتِ پستِ قبل که 10 تا 4 نمیتونن بیان، و درست هم اعلام کرده بودن.
خانم صادقی میشد این طور از کامنتشون استنتاج کرد که فقط بعد از ظهر میتونن بیان.
خانم زارعی ایدهیِ دو-روزهشدنِ این پروژه رو مطرح کردن و گفتن یکشنبه میتونن بیان "و میان".
اما 4 نفرِ دیگه تو لیستی که اعلام کرده بودن که امروز مییان وجود داره، که امروز نیومدن: خانمها نیکیپی، منصوری، سدهی راد و آقای بهرامی.
4 نفری که اسم بردم متأسفانه تو نظرها هم چیزی نگفته بودن که گفته شون رو منسوخ کنه.
فکر میکنم درست این باشه که این چند نفری که قرار کردن بیان و نیومدن، برای کسایی که به قرارشون عمل کردن و اومدن و هم کسایی که قرار نذاشته بودن و با این حال اومدن، توضیح بدن. ذیلِ همین پست تو نظرها.
پ.ن: جا داره بستایم تلاش و اومدنِ خانم فتاحی رو با اینکه گفته بودن که سختشونه و تمرین دارن، و همینطور آبتین نریمانی رو، که درست روزی رو برایِ ورودش به کانون انتخاب کرد که کاملن آگاه بود به این که قراره کارِ فیزیکی انجام بشه درش بیشتر تا کارِ دیگهای، و با این کارش، من رو کاملن به "متعلق بودن"ش مؤمن کرد. آقایِ سلیمی هم که دیگه جایِ خود دارن.
پ.ن 2: قرارِ یکشنبه ساعتِ 12 سرِ جایِ خودش هست.
چهارشنبه، روزییه که قراره همت کنیم و از خجالتِ در و دیوارِ خسته، شاکی، و البته منتظرِ اتاقِ جدیدِ کانون در بیایم.
کانونِ موسیقییه، و باید هنری و موسیقیآنه آراییده بشه. از ایدههایِ کلاسیکی مثلِ پوستر میشه، تا مدرنبازی در آوردنهایی نظیر چیدنِ سورئالِ کتابها تو کتابخونه، یا که برعکس گذاشتن مانیتور، مثلن.
"ذوق"، اون چیزیه که خلق میکنه، و نهایتن معجزه.
حالا فعلن از گردگیری شروع کنیم؛ واسه معجزه وقت هست!
ولی به فکرِ اعجاز باشین از الان.
.
اسامیِ زیر اعلامِ علاقهمندی و آمدن کردن برایِ روزِ جهانیِ احیایِ اتاقِ کانونِ موسیقی:
پوریا امیدی
سیدامیرحسین موسوی
بهرام عبداله پور
نگار نیکیپی
رومینا سدهی راد
حمید میرسعیدی
سارا صادقی
مهسا منصوری
نیلوفر زارعی
فرزانه فتاحی
معنیش مُسلَمَن اینه که قراره چهارشنبه ببینمشون.
در موردِ ساعت، نظر بدین تا انتخاب کنیم؛ من از 9 تا حداکثر 1 میتونم باشم، و خاطرنشان کنم که باید باشم! (البته بودنم برایِ صرفِ ورود به اتاق و کار فکر میکنم میتونه کافی باشه؛ به این معنا که کسایی اگه لازم بود بعد از 1 بمونن، میتونن بمونن.)
و نهایتن اینکه اگه کسی احساسِ پشیمونیِ عمیق میکنه که اسمشو تو این لیست ننوشته، راه واسه بازگشت هنوز بازه: تو نظرات اعلام کنه.
فربد فرازندهمهر
اضافهشده: نتیجه: قرارِ ما فردا ساعتِ 11 امورِ فرهنگی خواهد بود. یکشنبه هم برایِ ساعتِ 12، کار رو با کسایی که میخواستن کمک کنن و فردا نمیتونستن، ادامه میدیم.
خب.
از دوستان تقاضا میکنم که برایِ این پست نظر بذارن؛ و تو نظرشون، خودشون رو معرفی کنن، رشتهشون رو و اینکه ورودیِ چه سالی هستن، و آدرسِ ایمیلشون رو هم بذارن. و این رو هم که، آیا در جلسهیِ امروز (دوشنبه 7اُمِ اسفند) حضور داشتن یا نه.
کسانی که حضور داشتن و حرفی موند که نشد بزنن، با شخصِ بنده در مورد صحبتهایی که (البته به علتِ تعددِ موضوع خیلی هولهولی و با عمق و دقتِ کم) صورت گرفت انتقاد یا مخالفتی دارن، یا کلن نظری در موردِ چیزی مربوط دارن، تو همون نظرشون بگن.
یه نمونهیِ خوب:
"
فربد فرازندهمهر
ریاضی محض، ورودیِ 87
بله
1) مگه تخته وایت بورد اختراع نشده که انقدر به صرافت بیافتیم واسه نشون دادنِ چیزی نوشتنی؟
2) به نظرم بهتره که هر جلسه اسامیِ کسایی که تو اون جلسه حاضر می شن، نوشته بشه: اولین قدم برای رسیدن به اتفاقِ صورتجلسهنوشتن.
3) مگه قرار نبود آخرِ جلسه اتاقِ کانون رو ببینیم؟ چرا کسی یادآوری نکرد؟!
"
فربد فرازندهمهر