تسلیت درگذشت استاد محمدرضا لطفی

کاسه تار بعد از او زیبد

که در آن عنکبوت بندد تار


درگذشت استاد محمدرضا لطفی برتمام موسیقی دوستان تسلیت باد. شاید بتوانیم بجای تاسف و تسلیت صرف، از سرگذشت درگذشتگان بیشتر بیاموزیم. بیاموزیم که همدلی ها و باهم بودن ها چه آثار جاودانه ای خلق کرد و فردیتها و منیتها چگونه هم سطح آثار خلق شده را کاهش داد و هم به انزوا و افول هنرمندان منجر شد. با هم مهربان تر باشیم.

روانش شاد باد



در اینجا شعر سایه برای لطفی را باهم زمزمه می کنیم:


پیش ساز تو من از سحر سخن دم نزنم
که زبانی چو بیان تو ندارد سخنم

ره مگردان و نگه دار همین پرده ی راست
تا من از راز سپهرت گرهی باز کنم

صبر کن ای دل غمدیده که چون پیر حزین
عاقبت مژده ی نصرت رسد از پیرهنم

چه غریبانه تو با یاد وطن می نالی
من چه گویم که غریب است دلم در وطنم

همه مرغان هم آواز پراکنده شدند
آه از این باد بلاخیز که زد در چمنم

شعر من با مدد ساز تو آوازی داشت
کی بود باز که شوری به جهان در فکنم

نی جدا زان لب و دندان جه نوایی دارد؟
من ز بی همنفسی ناله به دل می شکنم

بی تو آری غزل «سایه» ندارد «لطفی»
باز راهی بزن ای دوست که آهی بزنم

دعوت به تفکر: نقش شنونده در موسیقی

از آنجا که باور دارم در خصوص وضعیت فرهنگی فعلی جامعه و خصوصا موسیقی به عنوان یکی از مهمترین ارکان آن، چالشهای جدی وجود دارد که باید بیشتر در خصوص آنها اندیشید تصمیم دارم از این هفته به فراخور فرصت، مباحثی را با دوستداران موسیقی و اعضا کانون در میان بگذارم.

این امر به دلیل آن است که جای بحثهای جدی از این نوع در فضای تخصصی موسیقی کشور از جمله کانونها و انجمنهای دانشجویی بسیار خالی است. باید قبول کنیم که در بسیاری از فعالیتهای دانشجویی جنبه های تفریحی و تفننی فعالیتها (که البته بد نیست) گاهی از خود موضوعات اصلی پررنگ تر می گردد.

اینگونه موضوعات تخصصی موسیقی حتی می تواند اهمیتی بیشتر از مسائلی مثل تشکیل گروه، اجرای برنامه و کنسرت پیدا کند. مثالی که همیشه از آن استفاده میکنم تشبیه موسیقی به غذاها و خوراکی هاست. گاهی شما بهترین خورشت فسنجان، قورمه سبزی یا هر غذای با کیفیت دیگری را طبخ می کنید اما کودکی که هنوز ذائقه او بلوغ درک طعم عالی این غذاها را پیدا نکرده است خوراکی های بی ارزشی مثل چیپس، پفک و آب نبات را ترجیح می دهد. خوراکی هایی که هرچند در آن لحظه از آنها لذت می برد، اما قطعا به حال جسم او مضر هستند. یا اگر شما لذیذترین غذا را تهیه کنید اما مهمان شما سرماخوردگی شدید داشته باشد و به دلیل اختلال بویایی اصلا طعم غذا را حس نکند زحمت شما در تهیه غذا حاصلی نخواهد داشت. امروزه در سطح جامعه شاهد آن هستیم که شبیه رواج غذاهای فست فودی (که خودم آنها را پست فود نام گذاشته ام!) که زود و آسان تهیه میشوند، ظاهرا خوشمزه به نظر می رسند، طرفداران زیادی دارند اما در حقیقت مضر هستند و خاصیتی ندارند، موسیقی های فست فودی هم رواج فراوان پیدا کرده اند. موسیقی هایی که آنها هم زود و آسان تهیه میشوند، ظاهرا زیبا هستند، طرفداران زیادی دارند اما در واقع مضر هستند. موسیقی هایی که کلام آنها عموما غم واندوه شکستهای عاطفی (تو رفتی ! کی بر می گردی؟ چرا پس بر نمی گردی؟ چرا منو نبردی؟)را در تکراری هزارباره و ملال آور بیان می کند و حرف جدیدی برای گفتن ندارد.

 البته بحث جدی هم در اینجا هست و آن این است که میگویند سلیقه همه محترم است و هرکس علاقه ای دارد که البته آن هم جای بحث طولانی دارد. به نظر شما اگر کسی بگوید گل زشت است یا بوی تعفن، خوش بوست آیا ما باید قبول کنیم که هرکس بالاخره سلیقه ای دارد و علائق همه محترم است؟

شاید داستان مولانا را شنیده باشید که در بازار مسگرها با شنیدن صدای ریتمیک ضربات چکش مسگرها به وجد و شور و سماع در می آید و ناب ترین غزلهای عرفانی را می سراید. اما می بینیم که در همان لحظه مردم عادی که هر روز این صداها را می شنیده اند کوچکترین توجهی نکرده و کمترین تاثیری در آنها نداشته است.

گاهی راننده تاکسی هایی را می بینیم که مثلا در ابتدای یک روز زیبا آهنگی بسیار غمگین و ملال انگیز را در حال پخش گوش می کنند. بدون توجه به اینکه هر موسیقی برای زمان خاص خود مناسب است و عامه مردم اصلا اهمیتی برای این موضوع قائل نیستند.

به نظرم خیلی خوب خواهد شد که همه دوستداران موسیقی در خصوص مباحثی که طرح شد دیدگاههای خود را به اشتراک بگذارند. به این ترتیب ما میتوانیم در کنار فعالیتهای اصلی مثل تشکیل گروهها و اجرای برنامه ها، قدمهایی را در خصوص شناخت بهتر موضوعات پیرامون موسیقی بر داریم.

به نظر شما شنونده در موسیقی چه نقشی دارد؟ مرحوم استاد پایور (از اساتید بزرگ سنتور) جمله ای داشتند که فرمودند:

"موسیقی ما آنقدر که به شنونده خوب نیاز دارد به نوازنده نیاز ندارد"

یه پیشنهاد کوچولو

ضمن عرض تسلیت ایام سوگواری امتحانات پیشنهادی داشتم و آن اینکه در صورت امکان قسمتی در سایت به عنوان آرشیو آثار اجرا شده در دانشگاه توسط اعضا اختصاص یابد که در آن فایل تصویری یا اقلا فایل صوتی با حجم کمتر قرار داده شود که هم دوستانی که نتوانسته اند کارها را ببینند استفاده کنند و هم اینکه کارنامه ای از فعالیتها باشه که شاید روند رو به رشد کارها رو نشون بده. البته اگه بشه کیفیت قابل قبول صوتی از کارها تهیه کرد و به شرطی که امکانات سایت هم اجازه بده.

مهمتر از معرفی

سلام دوستان، ظاهرا اولین پست هر عضو باید معرفی باشه اما مسائلی مهمتر از معرفی هست که باید گفت. اختصارا اینکه داریوش هستم دکتری مدیریت میخونم و با چند تا ساز سنتی هم آشنا هستم. میخواستم بگم معمولا ما دانشجو ها همیشه مسئولین کشور را به باد انتقاد و استهزا میگیریم که چرا خوب کشور را اداره نمی کنند چرا فقط به منافع خود و دوستانشان فکر میکنند چرا مردم را مشارکت نمی دهند چرا تغییر جدی ایجاد نمی کنند و از این حرفها. فقط میخوام بگم در یه مجموعه کوچیک مثل کانون موسیقی که در مقیاس خیلی خیلی کوچیک شبیه اداره کشوره، یه عده مخاطب و ذینفع داره یه مقدار منابع و امکانات داره و  یه تعداد هم هدف، ببینیم خودمون چند مرده حلاجیم؟ چقدر میتونیم فقط به منافع خود و دوستانمون فکر نکینم؟ چقدر میتونیم همه رو مشارکت بدیم؟ چقدر میتونیم تغییر ایجاد کنیم؟ چقدر میتونیم در مخاطبامون که دانشجوها و دانشگاهی ها و علاقمندان هستن تاثیر بذاریم که احساس کنن یه اتفاق جدید افتاده و وضع بهتر شده؟ 

همین فقط میخواستم بگم به مسئولین خندیدن کار خیلی آسونیه اما وقتی آدم وارد گود عمل میشه می بینه که چقدر سخته!

به امید روزهای بهتر

خوش باشید

1