دوشنبه بیستِ آبان ماه، سومین جلسهیِ کانونِ موسیقی در سالِ تحصیلیِ جدید که در اون انتخابِ دبیرِ جدید صورت می گیره از 12 تا 1 در سالن کنفرانسِ امورِ فرهنگی برگزار میشه.
تو این جلسه، مسئولیتهای دیگه رو هم به رای میذاریم. همچنین دربارهیِ ساعاتی که اتاقِ تمرین در اختیار گروههاست، و ساعتهایِ دیگهای که کسی برایِ تمرین اتاق رو بخواد، و هماندیشیِ کلی، صحبت میشه.
جلسهیِ مهمییه، و حضورتون تاثیرگذاره.
و اما خداحافظی
اِم...من حسِ یک پدر رو دارم الآن، که پسرش انقدر بزرگ شده، که بتونه حیاتِ پسرش رو بسپره به خودشو، بره سراغِ ماموریتهایِ دورِش...
کانونِ موسیقی مرده بود...من سعی کردم از نو بسازمش...خیلی دستتنها بودم، ولی کم کم چند نفرِ دیگه هم به من پیوستن، و این تلاش برای زنده نگه داشتن، جمعی شد...
کانون الآن زنده است، پا گرفته: هنوز خیلی جا داره برایِ رشد؛ هنوز "نوپا"ست...هنوز خیلی انتقادها به ضعفهاش وارده...اما دیگه الان مثل سابق نیست که کانون فقط با حضورِ من معنا پیدا کنه...الان دیگه "عضوِ قدیم" و "عضوِ جدید" معنا دارن...و این یعنی مدتهاست که من و این کانون تنها نیستیم...
کسایی الآن عضوِ کانونن، که براش دل میسوزونن...و این نگرانیِ من رو برطرف میکنه.
کانون پر از پتانسیله: به نظرِ من، تعداد اعضایِ با استعدادمون، و هم اعضایِ با انرژی مون، اصلن کم نیست...من میتونم مطمئن باشم که با رشد و مدیریت کانون، این کانونِ موسیقی میتونه از بهترین و قویترین کانونهایِ دانشگاههایِ سراسر کشور باشه...
این کانون باید تو جشنوارهیِ رویش خودشو نشون بده...این کانون باید تو جشنوارهیِ شمسه حرفِ قویِ خودشو بزنه...
ما میتونیم بچهها؛ فاصلهیِ زیادی نداره این بالقوهها با بالفعل شدن...
من تو پستایِ قبلیم، حرفایِ مهمَم رو زدم، واسه همین نمیتونم خداحافظیِ قشنگی بنویسم؛ ولی به رسمِ پدرها! باید بگم که بچهها همدل باشید...تنهایی جنگیدن (اصولن، تنهایی) ملالت آوره؛ ولی الان دیگه از تنهایی خبری نیست...کنارِ هم باشین، و تلاشِِ "با هم"، نه تنها ملالتآور نیست، بلکه لذتبخشه...
کانون رو یکی از سرمایههایِ مهمِ خودتون بدونین...با اجراهایِ مختلفی که کانون کمکتون میکنه داشته باشین، یا که فعالیتها و مسئولیتهایی که کانون در اختیارتون قرار میده، رشد میکنین...بزرگتر میشین...همچین سرمایهای رو به راحتی پیدا نمیکنین...قدرشو بدونین و کانون رو با حضور و دلسوزیتون، قویتر کنین: سرمایهتون رو بیشتر کنین...
قبول دارم که خداحافظینامهیِ قشنگی نشد، اما چون تو تمامِ عمرم از خداحافظی متنفر بودم و خواهم بود؛ گفتم بی فکر و زیبایینگاری خداحافظی رو بنویسم بره پیِ کارِش...
فقط بگم که، من با اینکه دارم از این دانشگاه میرم، عضوِ کانون میمونم...حتی فعالیتها و کنسرتهایی در آینده تو این دانشگاه خواهم داشت...اسمَم پاک نمیشه...یه پدر هیچوقت فرزندشو - هر چه قدر هم آماده و رشدیافته - کامل ترک نمیکنه.
شاید آرومترم کنه این کار که، بگم برایِ دنبال کردنِ فربد، میتونین به وبلاگِ شخصیش سر بزنین؛ چون اگه پستی بنویسم تو این وبلاگِ کانونِ خوِبِ موسیقیمون، بیشتر در موردِ کنسرتهام و اعلام و تبلیغش خواهد بود: حرفپراکنیهام دیگه اینجا اتفاق نمیافتن.
و آدرسِ وبلاگ:
حیف شد که قشنگ و تاثیرگذار نشد؛ ولی باور کنید حسی که دارم قشنگ و تاثیرگذاره!
حرفِ آخر این که، دهکدهای رو بنا کردیم که این اواخر شکلِِ یه شهرستانِ خیلی کوچیک رو به خودش گرفته...تمدن بهش دادیم...گسترشش دادیم...باید متمدنترش کنیم...بیشتر گسترشش بدیم...اینجا رو "سرزمینِ خودتون" بدونین...رشدش رو رشدِ میهنتون بدونین...و این جوری شهرستانِ کوچیکِ ما شهر میشه...کشور میشه...رشدش میدیم، رشدمون میده...
من تا ابد اینجا رو سرزمین خودم میدونم، و کشور کردنش برام ارزش خواهد بود...
"با هم"، معجزه میکنیم...فقط باید به آرمانِ زیبا و مشترک مؤمن بود...فقط همین...
خدانگهدار...
شنبهیِ این هفته، ساعت 12 تا 1 با بچههایِ کانون تئاتر قرار داریم که در مورد تزیین اتاقِ کانونِ موسیقی و تئاتر تصمیماتِ نهایی رو بگیریم.
اعضایی که دوست دارن سهم مسلم و زیبایِ خودشون رو تو این آرایش داشته باشن، تو این جلسه حضور به هم برسونن.
رسمن از همهیِ اعضایِ خوشذوقِ کانون دعوت میکنم که بیان برایِ یاریِ هنری!
با تشکر
دبیرِ در آستانهیِ بازنشستگیِِ کانون
جلسهیِ دومِ کانونِ موسیقی در سالِ تحصیلی جدید، سه شنبه مورخ 23یِ مهرماه، ساعتِ 12، در اتاقِ جلسات واقع در امورِ فرهنگی برگزار می گردد.
در جلسهیِ قبل که در اتاقِ کنفرانس امورِ فرهنگی برگزار شد، به معرفیِِ کانون به صورتِ اجمالی پرداختیم. صحبت زیاد بود و فرصت کم؛ نهایتن تیتروار دربارهی تاریخچهی کانون و داستانِ شکلگیریش، فعالیتهایی که کانون در گذشته داشته و الآن داره و در آینده خواهد داشت، منابع و امکاناتی که کانون در اختیار داره، وبلاگِ کانون، نیازِ جدیِ کانون به عضوهایِ جدید، نحوهیِ عضوگیری و مسائلِ دیگه صحبت شد.
این جلسه بیشتر می خوایم دربارهی مسائلی که در حالِ حاضر باهاش روبرو هستیم صحبت کنیم. فرض رو بر این خواهم گذاشت که کسانی که شرکت می کنن و حضورشون در جلسهی قبل، تا این جلسه هم حفظ میشه، ثابتقدمن و در نتیجه اعضایِ جدیدمون هستن.
تو این جلسه باید گامِ مهمِ بعدی رو برداریم، و اون تقسیمِ وظایف و مسئولیت هاست. من سعی می کنم که تمامِ اعضایِ قدیمیِ کانون در جلسه حضور داشته باشن، که کاندیدها رو برای مسئولیتها مشخص کنیم. دربارهی مسائلِ دیگهای هم مثل انتخابِ زمان و مکانِ ثابتِ جلسات صحبت میکنیم.
جلسهیِ خیلی مهمییه.
و اما در موردِ عضویت در کانونِ موسیقی:
در حالِ حاضر، ازونجایی که هنوز قانونی رو در این باره تصویب نکردیم، و خودِ اساسنامه هم جزو کارهایی یه که باید جدی گرفته بشه و رفته رفته تدوین بشه و هنوز به این مرحله نرسیده و خودش بحثِ جداگونه ای یه، صرفِ علاقهمندی و حضور در جلسات و وبلاگ به منزلهی عضویت در کانون هست؛ اما برای اینکه این عضویت به رسمیت شناخته بشه، لازمه که فردِ علاقهمند به عضویت با دریافتِ دعوتنامه نویسندهی این وبلاگ بشه و طیِ پستی خودش رو مطابق با توضیحاتِ این پست معرفی کنه.
توضیح اینکه، همونطوری که مختصر ولی به کرات تو جلسهیِ قبل (جلسهیِ معارفه) توضیح دادم، مراحل عضویتِ رسمی به این ترتیبه:
1. طیِ نظری برایِ همین پُست نام و نامِ خانوادگیِ خودتون رو بنویسین و اعلام کنین که مایل هستین که به عضویت در بیاین و آدرسِ ایمیلِ خودتون رو هم تو نظر بذارین. (کسایی که قبل از انتشارِ این پست، کامنتِ عضویت رو واسه پستهایِ قبلی گذاشتن، براشون دعوتنامه رو ارسال میکنم.)
2. دعوتنامهای به آدرسِ ایمیلتون فرستاده میشه؛ با دنبال کردنِ اون ایمیل نویسندهیِ این وبلاگ بشین.
3. پستی بنویسین که عنوانش نام و نامِ خانوادگیتون باشه.
4. در متنِ پستتون، با خوندنِ توضیحاتِ پُستی که لینکش رو در زیر گذاشتم، خودتون رو و خودِ موسیقاییتون رو (شامل سابقهی موسیقایی، یا که صرفن علاقهیِ موسیقایی) معرفی کنید.
در پستِ زیر که اسفندماهِ پارسال نوشتم، توضیح دادم که چه چیزهایی موردِ نظرمونه که تو پُستهایِ معرفیتون بنویسین:
نمونههایی از معرفیهای اعضایِ کانون موسیقی رو میتونین تو پستهایِ قدیمی (با کلیک کردن رویِ "عناوینِ مطالبِ وبلاگ") پیدا کنین.
این پست رو بخونین، مراحل رو طی کنین، و عضوِِ رسمیِ کانونِ موسیقی بشین!
پ.ن: این پست تا پایانِ روز سه شنبه 23یِ مهرماه به عنوانِ پستِ اولِ ثابت خواهد بود.
شنبه، مورخِ 13یِ مهرماهِ 92، ساعتِ 12 تا 1، جلسه ی معرفی-معارفه ی کانونِ موسیقی برگزار می شود.
بسیار منتظرِ دیدارتان هستیم.
فربد فرازنده مهر
دبیرِ کانونِ موسیقیِ دانشگاه شهیدبهشتی
پ.ن1: محل برگزاریِ جلسه "اتاقِ جلسات" واقع در امور فرهنگی (واقع در کنار پله هایِ رسیدنی به دانشکده ادبیات) خواهد بود.
پ.ن2: این پست تا پایانِ شبِ شنبه ی موعود، به صورتِ صفحه ی اولِ وبلاگ الصاق می گردد.
وقتی از پوریا خواستم که سرپرستیِ اولین کنسرتِ گروهِ بانوان رو متقبل شه، تو ذهنم این بود که در موردِ کارها و آماده گی ها و محتوایِ کنسرت دخالتی نکنم.
اما قطعه هایِ انتخابی، و بیشتر از اون شور و هیجانی که از بچه ها می بینم، وسوسه ام کرد که اعلام کنم که اگه کمکی لازم باشه من هم هستم؛ از کمک در تنظیم قطعات و تزئین شون با قواعد هارمونی و کنترپوان گرفته، تا تمرین دادن ها و هماهنگ کردن ها. تصورم اینه که پوریا نیازی به کمک نداره، ولی گفتم اگه نیازی احساس کردین، می تونین رو من هم حساب کنین.
همین.
به گمونم کلن یکی از رسالت های هنر، وسوسه کردنه...
بنابه هماهنگی های انجام شده، فردا جلسه ای خواهیم داشت ساعتِ 9 صبح که در اون درباره ی مسائلِ مربوط به پروژه ی گروهِ موسیقی ایرانیِ بانوان صحبت می کنیم، و یک جلسه هم خواهیم داشت ساعتِ 1 بعدازظهر، که در اون درباره ی اساس نامه و مسائل مربوط به کانون صحبت می کنیم.
من در جلسه ی دوم صحبت هایی درباره یِ وبلاگ خواهم داشت و همین طور اساس هایِ اساس نامه، و حتمن سعی می کنم در مورد جلسات و وبلاگ این قاعده رو به تصویب برسونم که:
از جلسه ها صورت جلسه تهیه کنیم و در وبلاگ بذاریم.
می بینمتون.
پستِ پوریا و انتقادی بودنش به نظرِ من منصفانه نیست و حتی عجیبه.
ما دورِ هم جمع نمی شیم که جمع شده باشیم؛ بلکه هر دفعه صحبت هایِ مشخصی می کنیم و تصمیم هایی رو می گیریم. ببینید: کانون - به شکلی که الان هست - نوپاست؛ انتظار نمی ره که از جلسات کارهایِ زیادِ اجرایی بیاد بیرون؛ یا حتی خروجیِ زیاد داشته باشه. نقدِ پوریا منصفانه نیست، چون در موردِ کارگاه ها و معرفیِ ساز و حتی آرشیو قبلن صحبت شده، حداقل من خودم شخصن صحبت کردم؛ یادتون باشه جلسه ی قبل بچه ها تازه خودشون رو معرفی کردن! انتقاد به اینکه "هیچ کاری نمی کنیم" تو این مرحله به نظرم معقول نیست.
کانون خروجیِ جدی داشت؛ و اون کنسرتی بود که برگزار شد. ما خروجیِ در-راهِ دومی داریم که اونم مهمه و پروژه ی سنگینی یه و خودِ پوریا مسئولیتش رو به عهده داره و همین عجیب می کنه برام اتهام "هیچ کاری نکردن"ش به کانون رو. من موافقم که می تونیم برایِ مهر و آبان کارای بیشتری بکنیم ولی "انتقاد" به فعال بودنِ کانون رو بر نمی تابم.
جالب تر اینجاست که خود پوریا اذعان داره که ایامِ امتحانات بوده، اما باز هم در مقامِ انتقاده.
پوریا پیشنهادهایِ خوبی داده برایِ فعالیت های غیر کنسرت، و تعدادِ زیادی ش قبلن مطرح شده بوده؛ فقط ای کاش این ها رو با لحنِ انتقادی نمی گفت.
نکته ی دیگه که انتقاد کلی من بهشه، "لحنه". پوریا، احساس می کنم که نتونستم درست متوجهِ ایرادی که ازت می گیرم کنمت. لحنِ به قول خودت "به شدت انتقادی"، اونم جایی که احتیاجی نیست و صرفن می تونستی یادآوری کنی فعالیت هایِ بالقوه رو، به کانون "آسیب می زنه".
ما برایِ ورودی های 92 باید عضوگیری کنیم. فرض کن یکی شون سر بزنه به وبلاگ و این پستِ تو رو ببینه، چه اتفاقی می افته؟ هیچی؛ این رو به یه ذهنِ تازه وارد متبادر می کنه: اینا خودشون هم معتقدن که ضعیفن. چیزی که واقعیت نداره:
ما خوب پیش اومدیم، پله پله داریم می سازیمش، نباید ارزش چیزهایی که تا این جا ساختیم رو بیاریم پایین، اونم با دستایِ خودمون.
من به عنوانِ دبیرِ کانون، و کسی که نسخه ی واقعی و مرئی ش رو از صفر آجرگذاری کرده، هستم برای جلوتر بردنش، قوی تر کردنش، بالقوه هاش رو بالفعل کردن و بزرگ کردن و زنده و پررنگ نگه داشتنش.
من متاسفانه مشکلِ جسمی برام پیش اومد هم زمان با کنسرت قبلی و نتونستم خیلی کمک باشم و کارها همه افتاد سر مدیر برنامه که امیر سلیمی بود. اما از قبلش همیشه بودم و تلاش کردم براش، و وقتی که بهبود یافتم برگشتم و در ادامه هم خواهم بود.
از پوریا می خوام بیشتر تامل کنه در ایرادی که بهش می گیرم، به جایِ اینکه در یک پای نوشت قسمم بده که قصور از منه!
ایرادی که می گیرم جدی یه؛ پوریا می تونه در جاهایِ دیگه هر جوری که می خواد بنویسه، ولی خواسته ی من ازش اینه که در موردِ اینجا نوشتن، ایراد و حرف هایِ من رو در نظر بگیره. مطمئنم که پوریا نگرانی و انتقادهایِ من رو خدایِ نکرده با خصومت و غرض اشتباه نمی گیره.
تغییرِ دکوراسیون اتفاقیه که تصمیمش بدون مشورت با دبیر کانونِ موسیقی و همین طور تئاتر گرفته شد. امکانش هست که رنگِ سیاه رو نزنن امروز که با کارشناسِ کانون ها (خانم برزگری) صحبت می کردم. مسائل هر کدوم مشخصن و آکوستیک کردن اتاق من رو از پدیده ی دوش و وسایلِ بلااستفاده ی کانون تئاتر غافل نکرده: صرفن منتظرم کار تغییرِ دکوراسیون تموم شه، بعد پی گیری شون کنم.
خبرِ دیگه اینکه شاید یه اتاقِ دیگه هم به ما و کانونِ تئاتر بدن.
.
و اما خبر خیلی بد اینکه، علارغم صحبت های من با معاونِ امورِ فرهنگی (دکتر میر احمدی)، با درخواستِ خریدِ پیانویِ دیجیتال موافقت نشد. در ازاش، این امکانِ ارزشمند رو در اختیارمون گذاشتن که هر ساعتی که مایل باشیم تمرین کنیم، تالارِ مولوی رو در اختیارمون قرار می دن؛ مشروط بر اینکه از قبل روزها و ساعت ها رو اطلاع داده بوده باشیم.
و در موردِ عدمِ موافقت...ببینید: یک پیانویِ Arius یاماها، پایین ترین مدلش، الآن قیمتش چهار ملیون و پونصده. سنگینه برای دانشگاهی که کانونِ موسیقی ش تازه کم کم داره فعال و زنده بودنِ ش رو به نمایش می ذاره. هم عقیده بودیم با خانم برزگری که یه مدت باید بگذره، کنسرت هایِ بیشتری برگزار بشه، بچه ها رسیتال بذارن، کارگاه ها و فعالیت های مختلف، که اندفعه که من با دستِ پر از فعال بودن کانون، و سرپرستِ ارکسترِ دانشگاه که مثلن تو جشنواره ی شمسه ارکسترش اجرایِ نسبتن خوب داشته (ماجرایِ ارکسترِ دانشگاه رو جلوتر می گم) بودن - اگه همچنان برایِ سالِ دیگه دبیرِ کانون انتخاب شده بودم - دوباره درخواست رو مطرح کردم، نتونن رد کنن.
البته به عنوانِ آخرین تلاش، فردا با شخصِ مدیر امورِ فرهنگی (دکتر جهان گیری) صحبت می کنم. ولی احتمالن نتیجه تغییری نکنه: فعلن.
و این که دانشگاه تصمیم گرفته که یک ارکستر داشته باشه و من هم مسئولیت و سرپرستیشو به عهده گرفتم. این در واقع یه مژده ی بزرگ به نوازنده ها مخصوصن کلاسیک کارهاست: با دانشی که که از هارمونی، کنترپوان و ارکستراسیون دارم، خیلی کارها رو می تونیم اجرا کنیم؛ خیلی کارها رو هم می تونم تنظیم و ارکستره کنم و اجراشون کنیم که لزومن به خودیِ خود ارکسترال نیستن. چیزِ رویایی ای هست، چون اگه تشکیلش بدیم با شروع از یه ارکسترِ کوچیک، می تونیم کار برای اجرا تو جشنواره شمسه، و یا حتی جشنواره ی فجر آماده کنیم. نکته ی ظریفی هم که وجود داره اینه که ازون جایی که یه ارکستر متشکل از نوازنده هایِ پسر و دختره، ممکنه دانشگاه تو این صحنه با این موضوع مشکلی نداشته باشه. به هر حال، فعلن در مرحله ی صحبته و من سر موفعش یه پستِ مفصل در بارش می نویسم.
شکایتی هم دارم از امیر سلیمی که با وجود نظرهایِ محکمش درباره ی زنده بودن و لزومِ در حرکت بودنِ کانون موسیقی، هیچ خبری ازش نیست.
نکته ی دیگه این که، با تشکر از تلاش و توجه مهرشاد، پستی هم درباره ی اساس نامه می ذارم و نکاتی رو توش می گم. خیلی باید مشارکت کنید. من اصلن پیش نهادم اینه که سرضرب خود مهرشاد رو "مسئولِ اساس نامه" کنیم.
این رو هم همین جا اعلام کنم که تو تابستون جلسه ی رسمی نداریم (جدایِ از تمرین های پروژه ی گروهِ بانوان) مگر استثنایی باشه که تو وبلاگ اعلام می کنم. فعلن قاعده رو این می گیریم تا اگه نظر بچه ها غیرِ این بود تصویب بشه. لطفن اگه جلسه ای می خواین به هر دلیلی بذارین با من هماهنگ کنین که تو وبلاگ بذارم چون مسئول وبلاگ و مسئولِ جلسه ها منم: جلسه ی اساس نامه رو که بذاریم تکلیفِ یه سری وظایف رو حتمن مشخص می کنیم. اما فعلن از الان به بعد جلسه ها منتقل می شه به وبلاگ. صحبت ها، بیانِ نقطه نظرها، تصمیم گیری ها، رای گیری ها...هر چیزی.
پس:
لطفن به وبلاگ متصل باشید.
در راستایِ پیشنهادهای پوریا، به نظرم یه کارگاهِ آشنایی با ساز ویولن مثلن خانم نیلوفر زارعی می تونه برگزار کنه. شاید اگه فرصت کردم خودم هم یه کارگاهِ آشنایی با تئوری و مبانیِ موسیقی گذاشتم. مثلن اگه کسی تاریخ هنر خوب می دونه کارگاهِ آشنایی با موسیقیِ دوره ی های مختلف، مثلن دوره ی باروک بذاره؛ خودم شاید تا سالِ دیگه سوادم برسه بهش.
این سنتی کارا که خیلی دستشون بازه واسه حرفای شنیدنی گفتن. خود پوریا می تونه سازش رو معرفی کنه؛ سازی که خودش دید که شخصن املاش رو هم بلد نبودم!
من خوش بینم، و معتقدم نگرانیِ پوریا و کسایِ دیگه ای که دغدغه ی بیشتر شدن فعالیت هایِ کانون رو دارن، با متصل بودن به هم و نظم و برنامه ریزی، برطرف می شه.
پ.ن: فکر کنم حداقل 12-10 بار اسمِ پوریا رو به کار بردم!
پ.ن 2: آبتین نریمانی حرفِ خوشحال کننده ای از برگزاریِ کارگاه آشنابی با ساز سنتور در زمستانِ 92 می زنه.
1) خبر اول رو که همهمون میدونیم، اونم اینه قدمهایِ اولیه برای گروهِ بانوان رو پوریا خیلی خوب برداشته. فقط چند تا چیز رو خواستم بگم.
یکیش این که، به نظرم پوریا، اتفاقن اسم قطعه ها رو (اون 20تا که گفتی) بنویس تو وبلاگ، بچه ها بیشتر آشنا بشن با این که قطعه ها تو چه فازین و شاید انتخاب ها و گزینه های خوبی رو به یادشون بیاره.
دومیش اینه که، باید بگم وقتی مسئولیتِ گروهِ بانوان رو به پوریا دادم، تو ذهنم کارِ سنتی و ایرانی بود. باید بگم این تنها کاری نیست که برایِ بانوان اماده می کنیم. خودِ من شخصن سر فرصت، واسه کارِ بعد از این کارِ پوریا، سرپرستیِ کارای غیرِ ایرانی و نه-لزومن-ایرانی برای بانوان رو به عهده می گیرم. نگرانِ اینکه در این مورد کارها فقط ایرانیه نباشین.
2) با دکتر میراحمدی سر پیانویِ دیجیتال صحبت کردم. خودشون شخصن موافق بودن، با هزینه ی تا سقفِ 4 میلیون تومن. اما گفتن که جلسه ای باید بذارن و در موردش تصمیم گیری کنن با عوامل ذیربط. خبر تا هفته ی بعد به تعویق می افته.
3) با خانم برزگری در موردِ تمرین ها در تابستون صحبت کردم. گفتن که اگر می خواین و مطمئنین که از اتاق استفاده می کنین خبرشو بدین. اگه برای تمرین از اتاق می خواین استفاده کنین که احتمالن می خواین بگید که امکانش رو فراهم کنم.
4) دکوراسیونِ اتاق رو دارن تغییر می دن و آکوستیکش می کنن. می خوان دیوار ها رو مشکی کنن؛ که اگه ما موافق نباشیم همون سفید می مونه. نظرتون چیه؟
5) مشکلِ اینترنتِ من برطرف شد و دیگه می تونم مثلِ سابق زود به زود وبلاگ رو چک کنم.
6) کلن هم از بابتِ کانون خوشحالم. ممنون از همتون.
دوشنبه 23 اردیبهشت، ساعتِ 12 جلسهیِ کانونِ موسیقی خواهیم داشت در اتاقِ کانونِ موسیقی، و پیرامونِ موضوعاتی صحبت میکنیم.
لطفن به سایر اعضا اطلاع بدین.
اضافهشده: اگر با ساعت و روز مشکل دارین اعلام کنید که تا یکشنبه قطعی ش رو همین جا اعلام کنم.
جا داره تبریک و خسته نباشید بگم به امیر سلیمی، پوریا امیدی، آقایِ گنجه ای و سایر عواملِ کنسرت به خاطر اجرایِ خوب و موفقشون.
دوستان اگه نقطه نظری دارن، ذیل پستِ خانمِ منصوری یا همین پُست بذارن.
شخصن اظهارِ خوشحالی می کنم که اولین خروجیِ سالمون به این شکل برگزار شد.
باز هم تبریک، و تشکر.
.
با اجرایِ قطعاتی در سبک هایِ:
موسیقیِ کلاسیک:
1) سوناتِ شماره یِ یکِ بتهوون برایِ پیانو، موومان های یک، دو و چهار
2) سوناتِ پیانو در فا ماژور، موتزارت، همه ی موومان ها (کامپلیت سوناتا)
3) والس هایِ 16، 10 و 7 از شوپن
موسیقیِ ایرانی:
1) دستگاهِ اصفهان: پیش در آمدِ اصفهان
2) دستگاهِ ماهور: مرغِ سحر
3) دستگاهِ شور (آوازِ دشتی): الهه ی ناز
موسیقیِ پاپ-راک:
1) Can't you feel the love tonight? - Lion King's Main Theme - Elton John
2) Everything I Do - Bryan Adams
3) Hello (I'm Your Mind) - Evanescense
4) Numb - Linkin' Park
موسیقیِ فیلم:
The Fabulous Destiny of Amelie Poulain - Yan Tiersen
1) La Valse d'Amélie
2) Comptine d'un autre été
3) J'y suis jamais allé
4) Sur le fil
5) Orchestral Valse
پیانو، ترنسکریپشِن، و تنظیم قطعات برایِ پیانو: فربد فرازنده مهر
زمان: هفته ی دومِ اردیبهشت ماه؛ دقیقِ آن متعاقبن در پوسترها اعلام خواهد شد.
مکان: تالارِ مولویِ دانشگاهِ شهید بهشتی
هزینه ی بلیط: 10000 تومان
شرکت برایِ عموم آزاد است.
توجه: این کنسرت تا اطلاع ثانوی کنسل است.
در جلسهای که گذشت، قرار بر این شد که، بچهها شخصیتِ موسیقاییِ همدیگر رو بهتر بشناسن، که بهتر بتونن طرحِ برنامهیِ اجرای کنسرت بریزن و بر حسبِ سبک و علاقهمندی هاشون همدیگر رو پیدا کنن و "گروهِش" ( = ایجادِ گروه ) کنن.
برایِ این منظور، تصمیم گرفته شد که هر کس پُستی بنویسه، و هویتِ موسیقاییش رو بر ملا کنه: از سوابق و زندگیِ موسیقاییش بگه به طورِ کلی؛ اجرایی و تحصیلی، نوازندهگی و دانشِ موسیقی.
جزئیتر؛ دلش خواست از اساتیدش بگه (مثلن اینکه دو نفر ببینن که شاگردِ یه استادِ مشترک بودن، شاید به اینکه تصمیم بگیرن که بخوان با هم کار کنن کمک کنه)، از تجربههایِ اجراییش. از سبکهایی که کار کرده، تازه آغاز به کار کردن کرده. سازهایی که زده و یا میزنه و میزانِ تجربهای که در هر کدوم داره.
اگر آواز کار کرده، به تفصیل در موردش بگه؛ کلاسیک، سنتی، پاپ؛ به هر میزان.
از هر گونه سرپرستی کردنِ گروه (با تعریفِ "بیشتر از یک نفر") بگه.
از دانشِ موسیقیش بگه؛ از تئوریِ موسیقی و سلفژ و دیکتهنت گرفته تا مباحثِ آهنگسازی (آکوردشناسی، هارمونی، کنترپوان، فرم، آنالیز، ارکستراسیون و...)، نرمافزار و موسیقیِ الکترونیک، موسیقیِ ایرانی و سنتی و ردیفشناسی، موسیقیِ محلی و فولکلر، موسیقیِ فلامِنکو، راک، جَز، کانتری، مینیمالیست، تلفیقی و غیره. هر سبکی، در هر سطحی.
از تجربههایِ آموزشیش بگه؛ خواه در موسسهای بوده باشه خواه به صورتِ خصوصی.
از کاری که دلش میخواد در زمینهیِ موسیقی انجام بده بگه؛ به عنوانِ معمولیترین مثالهاش کار گروهی، تکنوازی، کارِ تلفیقی؛ به عنوانِ مثالهایِ غایتگونهتر، آهنگسازی و آفرینشِ اثر؛ اجرایِ کارهایِ خود، انتشارشون. حرفهایِ بزرگ بزنه؛ از آرمانهاش بگه. حرفهایِ کوچیکتر هم بزنه؛ به مثابهِ سکویی شدنی برای شدنیتر شدنِ بزرگترهاش.
.
خلاصه، هر کس آزاده به هر میزان که میخواد هستیِ موسیقاییش رو اینجا رونمایی کنه؛ و مشخصن هر چه قدر بیشتر و بهتر این کار رو بکنه، احتمالِ اینکه اتفاقهایِ خوب بیشتر بیافته بیشتر میشه.
آدمها معمولن چیزِ مرئی رو میبینن؛ شاید این کانون یکی از جاهایِ خوبی باشه که توش بتونین جنبههایِ نامرئیِ وجودتون رو که به هر طریق به موسیقی مربوط میشه مرئی کنید.
مرئی بودن بهتر از نامرئی بودنه؛ به من اعتماد کنید.
پ.ن: ظرفِ چند ساعتِ دیگه امکانِ پستتوشتن رو در اختیارِ اعضایی که جلسهیِ سهشنبه حضور داشتن قرار میدم.
اضافه-شده: دعوتنامه ها رو فرستادم؛ هر کسی که جلسه ی سه شنبه اومده و اسمش رو نوشته ولی ایمیل واسش نیومده حتمن اطلاع بده.
سهشنبه، ساعتِ 12 تا 1، جلسهیِ بزرگی خواهیم داشت در اتاقِ جلساتِ امور فرهنگی، که درِش گروههایی رو مشخص میکنیم و برنامهیِ کنسرتشون رو تدوین میکنیم؛ و زمانی رو هم برایِ تمرینشون در کانون اختصاص میدیم.
جدایِ از کنسرت، گروههایی رو هم نیازمندیم برایِ برنامههای کوچیکترِ مناسبتی؛ از جشنهایِ فارغالتحصیلیِ انجمنعلمیها بگیرین تا بزرگداشتها و از این دست.
گروههایِ بانوان و گروههایِ آقایان.
.
جلسهی مهمییه؛ به این خاطر که تکلیفِ کنسرتهایِ بهارِ درحالِاومدن مشخص میشه. توصیهام به کسایی که میخوان در دانشگاه اجرایی داشته باشن و میخوان از فرصت و در واقع "سِن" ای که کانونِ موسیقی براشون فراهم میکنه استفاده کنن، اینه که تو این جلسه شرکت کنن.
از سایرِ علاقهمندهایِ فرمپرکرده هم ایمِیلَن دعوت خواهم کرد.
به دوستانتون اطلاع بدین، و نگرانِ سطحِ نوازندهگی یا دانشِ موسیقیتون هم نباشین؛ برایِ هر سطحی هم نیاز هست، هم "پله".
فردا، دوشنبه، ساعتِ 11:45، از سرِ ذوق، قراره چند نفر دورِ هم جمع شیم، و اولین-بهرهداریِ موسیقایی کنیم از اتاقِ کانون؛ "ساز بزنیم".
هر که آید، خوش آید، خوشی آرد.
امروز ساعتِ 11 همدیگرو در امورِ فرهنگی ملاقات کردیم، و بلافاصله واردِ عمل شدیم.
اول که با یه "اتاق، اعضاء. اعضاء، اتاق" اعضا رو به اتاق و برعکس معرفی کردم، و بعدتر، شروع کردیم به غبار زدایی از جسم و روحِ اتاق. البته با پارچه و شیشهشوی و طِیگونه و این داستانها.
بعدتر هم که خودِ من یه در جستوجویِ کامپیوترِ ازدسترفته (گمشده؛ به معنایِ واقعی) در سطحِ کلِ ساختمونِ امور فرهنگی داشتم که نهایتن موفقیتآمیز بود و نامبرده به زودی تا آغوشِ خانوادهاش حمل میشه.
دیگه، قسمتِ مهمِ دیگه اینه که در موردِ چیدمانِ وسایل و استفاده از فضا صحبت کردیم، اینکه چه قسمتهایی از اتاق برای ما - کانونِ موسیقی - باشه و چه قسمتی برایِ کانونِ تئاتر و چه قسمتایی برایِ هر دو، و کلی ایده در موردِ اتاق و چیزهایی که کلن نیاز داریم.
فکرایِ خوبِ دیگهای هم مطرح شد که به تدریج و دونهدونه تو وبلاگ مطرحشون میکنم و در موردشون حرف میزنیم.
.
من شنبه با خانم رهبری (دبیرِ کانونِ تئاتر) قرارِ ملاقاتی دارم و میخواهیم که در موردِ تقسیم و تخصیصِ فضا-زمانِ اتاق صحبت کنیم، و همینطور کیفیتِ چگونگیِ باهمبودنها و باهمنبودنها. من چیزهایی که با کسایی که امروز بودن در موردشون به توافق رسیدیم رو انتقال میدم و سعی میکنم که در موردِ اینها، با خانمِ رهبری به اتفاقِ نظر برسیم.
از بچههایِ امروز کسی اگه بتونه شنبه تو این ملاقاتِ من و خانمِ رهبری حضور داشته باشه و همراهیم کنه، خیلیخوب میشه.
بهتر میبود که اعضایِ بیشتری از کانون امروز میبودن و در موردِ این تخصیص نظر میدادن.
.
اسامیِ اعضایی که امروز اومدن و تو این فعالیت حضور داشتن به این شرحه:
فرزانه فتاحی
پوریا امیدی
نریمان اسعدی
امیر سلیمی
امیرحسین موسوی
آبتین نریمانی
آقایِ میرسعیدی اعلام کرده بودن تو نظراتِ پستِ قبل که 10 تا 4 نمیتونن بیان، و درست هم اعلام کرده بودن.
خانم صادقی میشد این طور از کامنتشون استنتاج کرد که فقط بعد از ظهر میتونن بیان.
خانم زارعی ایدهیِ دو-روزهشدنِ این پروژه رو مطرح کردن و گفتن یکشنبه میتونن بیان "و میان".
اما 4 نفرِ دیگه تو لیستی که اعلام کرده بودن که امروز مییان وجود داره، که امروز نیومدن: خانمها نیکیپی، منصوری، سدهی راد و آقای بهرامی.
4 نفری که اسم بردم متأسفانه تو نظرها هم چیزی نگفته بودن که گفته شون رو منسوخ کنه.
فکر میکنم درست این باشه که این چند نفری که قرار کردن بیان و نیومدن، برای کسایی که به قرارشون عمل کردن و اومدن و هم کسایی که قرار نذاشته بودن و با این حال اومدن، توضیح بدن. ذیلِ همین پست تو نظرها.
پ.ن: جا داره بستایم تلاش و اومدنِ خانم فتاحی رو با اینکه گفته بودن که سختشونه و تمرین دارن، و همینطور آبتین نریمانی رو، که درست روزی رو برایِ ورودش به کانون انتخاب کرد که کاملن آگاه بود به این که قراره کارِ فیزیکی انجام بشه درش بیشتر تا کارِ دیگهای، و با این کارش، من رو کاملن به "متعلق بودن"ش مؤمن کرد. آقایِ سلیمی هم که دیگه جایِ خود دارن.
پ.ن 2: قرارِ یکشنبه ساعتِ 12 سرِ جایِ خودش هست.
چهارشنبه، روزییه که قراره همت کنیم و از خجالتِ در و دیوارِ خسته، شاکی، و البته منتظرِ اتاقِ جدیدِ کانون در بیایم.
کانونِ موسیقییه، و باید هنری و موسیقیآنه آراییده بشه. از ایدههایِ کلاسیکی مثلِ پوستر میشه، تا مدرنبازی در آوردنهایی نظیر چیدنِ سورئالِ کتابها تو کتابخونه، یا که برعکس گذاشتن مانیتور، مثلن.
"ذوق"، اون چیزیه که خلق میکنه، و نهایتن معجزه.
حالا فعلن از گردگیری شروع کنیم؛ واسه معجزه وقت هست!
ولی به فکرِ اعجاز باشین از الان.
.
اسامیِ زیر اعلامِ علاقهمندی و آمدن کردن برایِ روزِ جهانیِ احیایِ اتاقِ کانونِ موسیقی:
پوریا امیدی
سیدامیرحسین موسوی
بهرام عبداله پور
نگار نیکیپی
رومینا سدهی راد
حمید میرسعیدی
سارا صادقی
مهسا منصوری
نیلوفر زارعی
فرزانه فتاحی
معنیش مُسلَمَن اینه که قراره چهارشنبه ببینمشون.
در موردِ ساعت، نظر بدین تا انتخاب کنیم؛ من از 9 تا حداکثر 1 میتونم باشم، و خاطرنشان کنم که باید باشم! (البته بودنم برایِ صرفِ ورود به اتاق و کار فکر میکنم میتونه کافی باشه؛ به این معنا که کسایی اگه لازم بود بعد از 1 بمونن، میتونن بمونن.)
و نهایتن اینکه اگه کسی احساسِ پشیمونیِ عمیق میکنه که اسمشو تو این لیست ننوشته، راه واسه بازگشت هنوز بازه: تو نظرات اعلام کنه.
فربد فرازندهمهر
اضافهشده: نتیجه: قرارِ ما فردا ساعتِ 11 امورِ فرهنگی خواهد بود. یکشنبه هم برایِ ساعتِ 12، کار رو با کسایی که میخواستن کمک کنن و فردا نمیتونستن، ادامه میدیم.
خب.
از دوستان تقاضا میکنم که برایِ این پست نظر بذارن؛ و تو نظرشون، خودشون رو معرفی کنن، رشتهشون رو و اینکه ورودیِ چه سالی هستن، و آدرسِ ایمیلشون رو هم بذارن. و این رو هم که، آیا در جلسهیِ امروز (دوشنبه 7اُمِ اسفند) حضور داشتن یا نه.
کسانی که حضور داشتن و حرفی موند که نشد بزنن، با شخصِ بنده در مورد صحبتهایی که (البته به علتِ تعددِ موضوع خیلی هولهولی و با عمق و دقتِ کم) صورت گرفت انتقاد یا مخالفتی دارن، یا کلن نظری در موردِ چیزی مربوط دارن، تو همون نظرشون بگن.
یه نمونهیِ خوب:
"
فربد فرازندهمهر
ریاضی محض، ورودیِ 87
بله
1) مگه تخته وایت بورد اختراع نشده که انقدر به صرافت بیافتیم واسه نشون دادنِ چیزی نوشتنی؟
2) به نظرم بهتره که هر جلسه اسامیِ کسایی که تو اون جلسه حاضر می شن، نوشته بشه: اولین قدم برای رسیدن به اتفاقِ صورتجلسهنوشتن.
3) مگه قرار نبود آخرِ جلسه اتاقِ کانون رو ببینیم؟ چرا کسی یادآوری نکرد؟!
"
فربد فرازندهمهر
مدتِ کوتاهی، پیانیست و آکومپانیمانِ گروهِ کرِ استاد لوریس هُویان در دانشکده هنرهایِ زیبایِ تهران بودم. طبیعتن، مثلِ هر گروهِ کرِ دیگری، قبل از شروعِ تمرینهایِ اصلی، کُریستها باید صداهاشان را "گرم میکردند".
پیانو ملودیِ سادهای را مینواخت، و گروه کر همزمان، ملودی را یکصدا – اونیسون – آوا میکردند. اما ملودی "برهنه"نیست؛ "هارمونیزه" است: آکوردها به دنبالِ هم میآیند؛ درجهی یک در مدِ ماژور، چهار، یک، پنج، یک، مینورِ چهار، یک و مدولاسیونِ کروماتیک و دوباره همین روند درتونالیتهیِ نیم-پرده-بالاتر...فضا با هر قدمِ نیم-پردهای که تونالیته برمیداشت، چند گام از "زمین" فاصله میگرفت؛ گویی همه با هم، آمادهیِ پرواز میشدیم؛ چیزِ مشترکی را هدف گرفته بودیم؛ چیزِ مشترکی را، مطمئن، هدف گرفته بودیم: "هارمونیِ سرآغاز"، تعبیرِ آواییِ این "همآهنگیِ اولیه"مان بود.
...
امروز جشنِ تولدِ صفر-سالگیِ این وبلاگ است.
احساسی که الآن در من است، شبیهِ همان احساسیست که هنگامِ نواختن پیانو در آن لحظات داشتهام.
اینها را گفتم، که چهلصفحه سیاه نکنم و آخرش هم مدالِ طلایِ ناکامی در رساندنِ منظور بگیرم؛ مطمئنن اندازهیِ حرفم، چندجمله نیست.
.
تولدِ این وبلاگ رو به شما و خودم تبریک میگم.
فربد فرازندهمهر
دبیرِ کانونِ موسیقیِ دانشگاهِ شهید بهشتی