پاسخ به و انتقاد از "به شدت انتقادیِ" پوریا، رمانِ بلندِ پیانو و حرف‌هایِ مهمِ دیگر: پستِ طولانی

 

پستِ پوریا و انتقادی بودنش به نظرِ من منصفانه نیست و حتی عجیبه. 

  

ما دورِ هم جمع نمی شیم که جمع شده باشیم؛ بلکه هر دفعه صحبت هایِ مشخصی می کنیم و تصمیم هایی رو می گیریم. ببینید: کانون - به شکلی که الان هست - نوپاست؛ انتظار نمی ره که از جلسات کارهایِ زیادِ اجرایی بیاد بیرون؛ یا حتی خروجیِ زیاد داشته باشه. نقدِ پوریا منصفانه نیست، چون در موردِ کارگاه ها و معرفیِ ساز و حتی آرشیو قبلن صحبت شده، حداقل من خودم شخصن صحبت کردم؛ یادتون باشه جلسه ی قبل بچه ها تازه خودشون رو معرفی کردن! انتقاد به اینکه "هیچ کاری نمی کنیم" تو این مرحله به نظرم معقول نیست. 

 

کانون خروجیِ جدی داشت؛ و اون کنسرتی بود که برگزار شد. ما خروجیِ در-راهِ دومی داریم که اونم مهمه و پروژه ی سنگینی یه و خودِ پوریا مسئولیتش رو به عهده داره و همین عجیب می کنه برام اتهام "هیچ کاری نکردن"ش به کانون رو. من موافقم که می تونیم برایِ مهر و آبان کارای بیشتری بکنیم ولی "انتقاد" به فعال بودنِ کانون رو بر نمی تابم. 

 

جالب تر اینجاست که خود پوریا اذعان داره که ایامِ امتحانات بوده، اما باز هم در مقامِ انتقاده. 

 

پوریا پیشنهادهایِ خوبی داده برایِ فعالیت های غیر کنسرت، و تعدادِ زیادی ش قبلن مطرح شده بوده؛ فقط ای کاش این ها رو با لحنِ انتقادی نمی گفت. 

 

نکته ی دیگه که انتقاد کلی من بهشه، "لحنه". پوریا، احساس می کنم که نتونستم درست متوجهِ ایرادی که ازت می گیرم کنمت. لحنِ به قول خودت "به شدت انتقادی"، اونم جایی که احتیاجی نیست و صرفن می تونستی یادآوری کنی فعالیت هایِ بالقوه رو، به کانون "آسیب می زنه". 

ما برایِ ورودی های 92 باید عضوگیری کنیم. فرض کن یکی شون سر بزنه به وبلاگ و این پستِ تو رو ببینه، چه اتفاقی می افته؟ هیچی؛ این رو به یه ذهنِ تازه وارد متبادر می کنه: اینا خودشون هم معتقدن که ضعیفن. چیزی که واقعیت نداره: 

 

ما خوب پیش اومدیم، پله پله داریم می سازیمش، نباید ارزش چیزهایی که تا این جا ساختیم رو بیاریم پایین، اونم با دستایِ خودمون. 

 

من به عنوانِ دبیرِ کانون، و کسی که نسخه ی واقعی و مرئی ش رو از صفر آجرگذاری کرده، هستم برای جلوتر بردنش، قوی تر کردنش، بالقوه هاش رو بالفعل کردن و بزرگ کردن و زنده و پررنگ نگه داشتنش. 

 

من متاسفانه مشکلِ جسمی برام پیش اومد هم زمان با کنسرت قبلی و نتونستم خیلی کمک باشم و کارها همه افتاد سر مدیر برنامه که امیر سلیمی بود. اما از قبلش همیشه بودم و تلاش کردم براش، و وقتی که بهبود یافتم برگشتم و در ادامه هم خواهم بود. 

 

از پوریا می خوام بیشتر تامل کنه در ایرادی که بهش می گیرم، به جایِ اینکه در یک پای نوشت قسمم بده که قصور از منه! 

 

ایرادی که می گیرم جدی یه؛ پوریا می تونه در جاهایِ دیگه هر جوری که می خواد بنویسه، ولی خواسته ی من ازش اینه که در موردِ اینجا نوشتن، ایراد و حرف هایِ من رو در نظر بگیره. مطمئنم که پوریا نگرانی و انتقادهایِ من رو خدایِ نکرده با خصومت و غرض اشتباه نمی گیره. 

 

تغییرِ دکوراسیون اتفاقیه که تصمیمش بدون مشورت با دبیر کانونِ موسیقی و همین طور تئاتر گرفته شد. امکانش هست که رنگِ سیاه رو نزنن امروز که با کارشناسِ کانون ها (خانم برزگری) صحبت می کردم. مسائل هر کدوم مشخصن و آکوستیک کردن اتاق من رو از پدیده ی دوش و وسایلِ بلااستفاده ی کانون تئاتر غافل نکرده: صرفن منتظرم کار تغییرِ دکوراسیون تموم شه، بعد پی گیری شون کنم. 

  

خبرِ دیگه اینکه شاید یه اتاقِ دیگه هم به ما و کانونِ تئاتر بدن. 

 

 

و اما خبر خیلی بد اینکه، علارغم صحبت های من با معاونِ امورِ فرهنگی (دکتر میر احمدی)، با درخواستِ خریدِ پیانویِ دیجیتال موافقت نشد. در ازاش، این امکانِ ارزشمند رو در اختیارمون گذاشتن که هر ساعتی که مایل باشیم تمرین کنیم، تالارِ مولوی رو در اختیارمون قرار می دن؛ مشروط بر اینکه از قبل روزها و ساعت ها رو اطلاع داده بوده باشیم. 

 

و در موردِ عدمِ موافقت...ببینید: یک پیانویِ Arius یاماها، پایین ترین مدلش، الآن قیمتش چهار ملیون و پونصده. سنگینه برای دانشگاهی که کانونِ موسیقی ش تازه کم کم داره فعال و زنده بودنِ ش رو به نمایش می ذاره. هم عقیده بودیم با خانم برزگری که یه مدت باید بگذره، کنسرت هایِ بیشتری برگزار بشه، بچه ها رسیتال بذارن، کارگاه ها و فعالیت های مختلف، که اندفعه که من با دستِ پر از فعال بودن کانون، و سرپرستِ ارکسترِ دانشگاه که مثلن تو جشنواره ی شمسه ارکسترش اجرایِ نسبتن خوب داشته (ماجرایِ ارکسترِ دانشگاه رو جلوتر می گم) بودن - اگه همچنان برایِ سالِ دیگه دبیرِ کانون انتخاب شده بودم - دوباره درخواست رو مطرح کردم، نتونن رد کنن. 

 

البته به عنوانِ آخرین تلاش، فردا با شخصِ مدیر امورِ فرهنگی (دکتر جهان گیری) صحبت می کنم. ولی احتمالن نتیجه تغییری نکنه: فعلن. 

 

و این که دانشگاه تصمیم گرفته که یک ارکستر داشته باشه و من هم مسئولیت و سرپرستیشو به عهده گرفتم. این در واقع یه مژده ی بزرگ به نوازنده ها مخصوصن کلاسیک کارهاست: با دانشی که که از هارمونی، کنترپوان و ارکستراسیون دارم، خیلی کارها رو می تونیم اجرا کنیم؛ خیلی کارها رو هم می تونم تنظیم و ارکستره کنم و اجراشون کنیم که لزومن به خودیِ خود ارکسترال نیستن. چیزِ رویایی ای هست، چون اگه تشکیلش بدیم با شروع از یه ارکسترِ کوچیک، می تونیم کار برای اجرا تو جشنواره شمسه، و یا حتی جشنواره ی فجر آماده کنیم. نکته ی ظریفی هم که وجود داره اینه که ازون جایی که یه ارکستر متشکل از نوازنده هایِ پسر و دختره، ممکنه دانشگاه تو این صحنه با این موضوع مشکلی نداشته باشه. به هر حال، فعلن در مرحله ی صحبته و من سر موفعش یه پستِ مفصل در بارش می نویسم. 

 

شکایتی هم دارم از امیر سلیمی که با وجود نظرهایِ محکمش درباره ی زنده بودن و لزومِ در حرکت بودنِ کانون موسیقی، هیچ خبری ازش نیست. 

 

نکته ی دیگه این که، با تشکر از تلاش و توجه مهرشاد، پستی هم درباره ی اساس نامه می ذارم و نکاتی رو توش می گم. خیلی باید مشارکت کنید. من اصلن پیش نهادم اینه که سرضرب خود مهرشاد رو "مسئولِ اساس نامه" کنیم. 

 

این رو هم همین جا اعلام کنم که تو تابستون جلسه ی رسمی نداریم (جدایِ از تمرین های پروژه ی گروهِ بانوان) مگر استثنایی باشه که تو وبلاگ اعلام می کنم. فعلن قاعده رو این می گیریم تا اگه نظر بچه ها غیرِ این بود تصویب بشه. لطفن اگه جلسه ای می خواین به هر دلیلی بذارین با من هماهنگ کنین که تو وبلاگ بذارم چون مسئول وبلاگ و مسئولِ جلسه ها منم: جلسه ی اساس نامه رو که بذاریم تکلیفِ یه سری وظایف رو حتمن مشخص می کنیم. اما فعلن از الان به بعد جلسه ها منتقل می شه به وبلاگ. صحبت ها، بیانِ نقطه نظرها، تصمیم گیری ها، رای گیری ها...هر چیزی. 

پس: 

 

لطفن به وبلاگ متصل باشید. 

 

در راستایِ پیشنهادهای پوریا، به نظرم یه کارگاهِ آشنایی با ساز ویولن مثلن خانم نیلوفر زارعی می تونه برگزار کنه. شاید اگه فرصت کردم خودم هم یه کارگاهِ آشنایی با تئوری و مبانیِ موسیقی گذاشتم. مثلن اگه کسی تاریخ هنر خوب می دونه کارگاهِ آشنایی با موسیقیِ دوره ی های مختلف، مثلن دوره ی باروک بذاره؛ خودم شاید تا سالِ دیگه سوادم برسه بهش. 

این سنتی کارا که خیلی دستشون بازه واسه حرفای شنیدنی گفتن. خود پوریا می تونه سازش رو معرفی کنه؛ سازی که خودش دید که شخصن املاش رو هم بلد نبودم! 

 

من خوش بینم، و معتقدم نگرانیِ پوریا و کسایِ دیگه ای که دغدغه ی بیشتر شدن فعالیت هایِ کانون رو دارن، با متصل بودن به هم و نظم و برنامه ریزی، برطرف می شه. 

 

  

پ.ن: فکر کنم حداقل 12-10 بار اسمِ پوریا رو به کار بردم! 

 

پ.ن 2: آبتین نریمانی حرفِ خوشحال کننده ای از برگزاریِ کارگاه آشنابی با ساز سنتور در زمستانِ 92 می زنه. 

نظرات 2 + ارسال نظر
فرزانه فتاحی سه‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 00:11

باهات موافقم البته من گفته بودم با پوریا هم موافقم ولی شاید باید منظورمو خوب توضیح میدادم که اینکه با حرفاش موافقم یعنی درسته جاهایی کم انرژی شدیم ولی باز هم داره به خوب جایی میرسه کانون بالاخره باید به همه چیز فرصت داد تا کم کم درست بشه
و حالا وقتی میگم باهات موافقم فربد، یعنی درسته جاهایی میشده فعالیت بیشتر باشه ولی الان هم وضعیت کانون خوبه و درست در جایی هست که باید باشه و نمیشه توقع داشت از اون پله اول که بوده حالا بره پله صدم الان کانون تو وسطای راه هست
به طور کل باید همه صبر داشته باشن و همکاری کنن پوریا هم باید یکم صبور باشه و یکم قشنگتر انتقاد کنه تا چیزی پیش نیاد
باید اگر چیزی رو میخوایم واسش تلاش کنیم نمیخوام از خودم تعریف کنم ولی انرژی گذاشتمو میذارم چون متعقدم همه چیزش درست میشه همینطورکه قبلا انرژی زیاد گذاشتم که فربدشاهده،بعدا هم میزارم وجزوه اعضای فعالو پرانرژی باقی میمونم حتما

مهسا منصوری پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 19:05

amadam elame hozur konam! amma chun tu jalase dar barash bahs kardim dg chizi neminevisam! :D ruz khooooooooooosh

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد