وسوسه

وقتی از پوریا خواستم که سرپرستیِ اولین کنسرتِ گروهِ بانوان رو متقبل شه، تو ذهنم این بود که در موردِ کارها و آماده گی ها و محتوایِ کنسرت دخالتی نکنم. 

 

اما قطعه هایِ انتخابی، و بیشتر از اون شور و هیجانی که از بچه ها می بینم، وسوسه ام کرد که اعلام کنم که اگه کمکی لازم باشه من هم هستم؛ از کمک در تنظیم قطعات و تزئین شون با قواعد هارمونی و کنترپوان گرفته، تا تمرین دادن ها و هماهنگ کردن ها. تصورم اینه که پوریا نیازی به کمک نداره، ولی گفتم اگه نیازی احساس کردین، می تونین رو من هم حساب کنین. 

 

همین. 

 

به گمونم کلن یکی از رسالت های هنر، وسوسه کردنه... 

نظرات 5 + ارسال نظر
پوریا شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:53

اولین کمک
این سالن رو حتما چهارشنبه هاش رو واسه ما بگیر
من حساب کردم روی این روز
دومین
یه فکر اساسی راجع به اختلاف نیم پرده ای کوک پیانو ی تالار مولوی با تالار ابوریحان بکن !
روز کنسرت مشکل ساز می شه واسه خواننده ها !

موژان چگینی شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:57

هم‌چنان :)!

مهرشاد پرهیزکار شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 13:36

آره پوریا واقعا داره زحمت میکشه
خسته نباشی پوریا جان

مهسا منصوری شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 16:55

آره خب!
از اینجا که معلومه کارمون حرف نخواهد داشت!
دست آقای امیدی درد نکنه،
دست شما هم درد نکنه که اعلام آمادگی کردید!

روز خوش!

sarah دوشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 19:22

:) چه خوبه وسوسه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد