به نام خدایی که باران را آفرید تا سرزمین عاشقان آتش نگیرد
هوا گرگ و میش بود..
سعی می کرد ساز رو زیر صندلی پنهان کنه..
روسری رو تا زیر بینی کشیده بود و آهسته می خوند «صم بکم عمی فهم لا یبصرون ولا یعقلون» ...
راننده: سلام، این خانم وسیله دارند، تا بالای دانشگاه می رسونمشون
آرام آرام کارت دانشجویی اش رو درآورد و نشان داد، روسری همچنان نیمی از صورت رو می پوشاند..
آن مرد به کارت نگاه کرد و در سکوت صبح با اشاره ی سر اجازه ی ورود داد.
Mission Accomplished
سنتورش وارد دانشگاه شده بود.
«بهت تبریک می گم ساز خوبم، به کانون موسیقی خوش آمدی»
و با وجودی پر از ذوق جلد سازش رو نوازش می کرد..
سلام عرض می کنم، سعی کنید به نوشته های بی محتوای من عادت کنید هم کانونی های گرامی!
صورت جلسه ی خوبی نمی تونم بنویسم این بار چون.. شخصا خیلی بم خوش گذشت!
و اصلا قابل خلاصه کردن نیست!
تنها دلیل نوشتن این پست هم اینه که..
ممنون - Thank you - Merci - Grazie - Gracias - Arigatoo - شکرا
از همه ی شما! که آمدید.. چه ساز زده باشید چه نزده باشید، چه آواز خونده باشید چه نخونده باشید!
از حضور فعالتون ممنون، از اینکه وقت گذاشتید ممنون..
از اینکه هنرتون رو با همه در میان گذاشتید ممنون.
از اینکه باعث لبخند شدید.. ممنون
به امید دیدار ههههههر چه زودتر!
یا علی
Arrivederci! :D
spasiva هم به روسی میشه سپاس گذازم
ممنون دوست روسی خودم!
خواهش می کنم عزیزم.
باز هم تبریک به این همه انرزی. :)